توماس ریورا

زجرآور است

خیلی زجرآوره. برای همین زدمش. و حالا چه کار کنم؟ شاید از مدرسه اخراجم نکرده باشن. حالا شاید این طورها هم نباشه. شاید نباشه. البته که هست. هست. حتما اخراجم کردن. حالا چه کار کنم؟ فکر کنم همه چیز وقتی شروع شد که یک آن هم خیلی خجالت کشیدم و هم عصبانی شدم. می‌ترسم برسم خونه. می‌خوام به مادر چی بگم. و بعد وقتی پدر از مزرعه برمی‌گرده، حتما شلاقم می‌زنه. هم اعصاب خوردکُنه هم باعث خجالت. این مدرسه های شمال همیشه همین طوره. همه فقط سر تا پات رو ورانداز می‌کنن. و بعد دستت می‌اندازن. و معلم با اون چوب بستنیش توی سرت دنبال شپش می‌گرده. خجالت‌آوره. بعدش هم که دماغشون رو برات بالا می‌گیرن.