معجون عشق
او در را، همان طور که بهش گفته بودند، تیله کرد تا باز شود و خود را در اتاقک کوچکی یافت که در آن از هیچ نوع مبلی خبری نبود جز میز ساده آشپزخانه، یک چوکی جنبان و یک چوکی عادی. روی یکی از دیوارهای کثیف به رنگ زرد تیره، دو رف بود و روی آن انواع گوناگون بوتل و مرتبان، که تعدادشان به یک درجن هم نمیرسید.