سرباز نصف موهاش رو بلوند کرده بود. روزهایی که بارون میبارید وز میشدن و حتی اگه مرتبشون هم کرده بود بازم بهم میریختن. دختره زیاد حرف نمیزد، وقتایی هم که صحبت میکرد معمولاً ازش چند بار میخواستم تکرارشون کنه…