ابهام بین خیال و واقعیت پنجره را باز میگذارم؛ مراقب برگ درخت و گلهای یاس هستم که بویشان با دفعه بعدی که باد و باران میآید از پنجره تمام کوچه را پر کند، شاید این بار او زودتر راه را پیدا کند…