آن تابستان بعد از سالها دوباره به خانهی خاله مونس آمده بودم، هیچچیز مثل روزهای کودکیام نبود! دروازهی آهنی بزرگ، رنگ شده بود، حیاط، آن حیاط سابق نبود، چاه را پوشانده بودند و از همه عجیبتر، جای درخت آلوی سرخ آبدار را، درخت انار گرفته بود.