ادبیات، فلسفه، سیاست

Day: تیر ۲۹, ۱۳۹۹

haghdoost
عمومصیب توی کار کلیه بود. افسانه‎ای قدیمی در موردش می‎گفت که از صدای شاشیدن آدم کلیه‎اش را قیمت‎گذاری می‎کند. همین که چشمش به مهمان می‌افتاد، سریع می‌رفت هندوانه قاچ می‌کرد و به زور تعارف می‌چپاند توی حلق بدبخت. بعد هم که طرف بلند می‌شد برود دستشویی خیلی جدی و مصمم پشت سرش می‌رفت و گوشش را می‌چسباند به در. عادت بدش بود.