چرت خانه را صدای شیون عمه خانم پاره کرد. سر ظهر نیمهي تابستان بود. پدر لمیده سرش را گرفته بود عقب و در آستانهي در نشسته بود و خیس از عرق دکمههای پیراهن خوابش را بر روی زیرپوش نخنمایش باز گذاشته بود که باد گرمای بیابان را بردارد و عبورش دهد از موهای تنک و خیس پوشال مانند سینهاش و یک هوا خنک شود. مادر تازه از حمام بیرون آمده بود و داشت گیسوهای سیاه بلندش را خشک میکرد و سرمه ميکشید زیر چشم.