Day: اردیبهشت ۱۲, ۱۳۹۹

طی چهار سال گذشته، من درحالِ نگارشِ یک رمانِ تاریخی بوده‌ام که داستانِ آن مربوط به سالِ 1901 و سومین همه‌گیریِ بزرگِ طاعون است؛ این طاعونْ میلیون‌ها نفر را در آسیا کُشت ولی [درمقایسه با آسیا،] در اروپا چندان کشته‌ای برجا نگذاشت. طی دو ماهِ گذشته، دوستان و خانواده و ویراستاران و ژورنالیست‌هایی که با موضوعِ رمانِ من «شب‌های طاعون» آشنا بودند، مرا آماجِ سوالاتی دربارۀ همه‌گیری‌های تاریخ کردند.
نیکلاس کار نویسند آمریکایی در کتاب تاثیرگذارِ «اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» توجه عمومی را به سوالاتی عمیق معطوف کرد که ما هنوز نتوانسته‌ایم آن‌ها را به‌خوبی درک کنیم: آیا اینترنت ما را خنگ و کم‌هوش می‌کند؟ آیا این این فناوری منجر به افتِ شناختی یا تضعیف ما می‌شود؟
میما می‌گفت بابا بزرگ به زودی حالش بهتر می‌شود. نمی‌دانست چقدر طول می‌کشد، اما روند بهبود او حتمی بود. یک روز صبح، گفت، بعد از یک خواب شبانهٔ راحت، گاهی اوقات بابا بزرگ حرف می‌زند و دستش را تکان می‌دهد. من و پولین واقعا حرفش را باور نمی‌کردیم.