شاید چون خیلی چاق بودیم، یا شاید از بس زاد و ولد کرده بودیم توجهشان به ما جلب شده بود، به هر تقدیر اول از همه به شهر ما حمله کردند. عاشقمان شده بودند. گوشت تازه، چرب، هدف راحت، جنگ بیدردسر... آمدند و همانقدر که گشنهشان بود از ما تغذیه کردند. من یکی از دوستانم را در حملة اول دیوها از دست دادم. بعد از حملة اول، هرکسی در شهر حداقل یک نفر عزیز از دست داده بود. از کجا پیدایشان شد؟ کسی نمیدانست!