ادبیات، فلسفه، سیاست

Day: مرداد ۱۶, ۱۳۹۷

arton13860
در روزهای بعد از انقلاب نیکاراگوئه و بە قدرت رسیدن ساندینیستاها در جولای ١٩٧٩، چریکهای سرمست از پیروزی به خیابان‌‌های پایتخت سرازیر شدند تا دوستان دیرینەشان را در آغوش بگیرند. یکی از مسافران هواپیمایی کە از کاستاریکا می‌‌آمد، جوکوندا بللی بود؛ کسی کە مدت‌‌ها بە عنوان شیپورچی ساندینیستاها در آن کشور شناختە می‌‌شد. اوهمچنین به تساهل قاچاق اسلحه به جنبش ساندینیستا کمک کردە بود، و اکنون با در دست داشتن اولین شمارەهای نشریات انقلابی وارد کشور می‌‌شد.
با لگد از خواب بیدار می‌شوم. یکی چپ، یکی راست. دوست دارم همینجا بود. دقیقا همینجا کنار من تا محکم، زیر گوشش می‌خواباندم. اینطوری حساب کار دستش می‌آمد که قرار نیست صبح به این زودی، مادر مریضش را از خواب بیدار کند. پاهایم گز گز می‌کند اما بعد از این همه مدت می‌دانم که از بد خوابیدن است نه ام.اس.