دوستی تعریف میکرد که یکی از استادان زبان فارسی که دوست داشت برای هر لغتی یک ریشه فارسی پیدا کند، میگفت واژه «ویسکی» در اصل «و سه یکی» بوده، چرا که «سه قسمت آن الکل است که با یک قسمت آب قاطی شده است»!
ما هنوز چیزی به نام «صنعت نشر» در افغانستان نداریم، و نه بازاری به نام نشر. آنچه ما در افغانستان داریم، چاپخانه است. از سوی دیگر، باید این را باید بپذیریم که کتاب کالایی است که در فرایند چاپ تولید میشود و کتابخوان هم یک مشتری که آن کالا را میخرد. تفاوتش با بقیه کالاها و انواع خرید و فروش این است خرید و فروش کتاب ابعادی فراتر از صرفاً تجاری دارد.
سرم محکم خورد به میز. خوابم گرفته بود. روی کاناپه کمی جا به جا شدم. هوا تاریک شده بود. تلویزیون برفک گرفته بود. خرتوپرتهای روی میز را بهم ریختم. توی خشخش روزنامه و بستههای تخمه و چیپس دنبال پاکت سیگارم میگشتم. نبود. خم شدم و زیر میز را نگاه کردم. گردنم درد میکرد. نبود.