ادبیات، فلسفه، سیاست

Day: شهریور ۳, ۱۳۹۶

cigarettes+Woman
دست استخوانی‌اش را جلو آورد و تعارف کرد.  بد بود اگر قبول نمی‌کردم، مخصوصا که توی خیابان فشن هم ایستاده بودیم و دیده بودم که اوا با چه ذوق و سلیقه‌ای توتون‌ها را ریخت توی کاغذ سفید و با یک دستگاه کوچک کاغذ را پیچاند. می‌خواستم بگویم ممنون.  الان حسش نیست. اما دستش را با مهربانی جلوتر آورد.  دست دیگرش توی پالتوی بافتی بود که حتما اتیکت مید این اسپین نداشت.  دلیل نمی‌شود که آدم از اسپانیا بیاید و همه‌ی وسایلش مارک اسپانیا داشته باشد.  کدام یک از وسایل من «مید این ایران» بود؟!