جانت رویش را از دستشور برمیگرداند و ناگهان شوهرش را میبیند که روی صندلی کنار میز آشپزخانه نشسته، تیشرتی سفید و شلوارکی به تن دارد و او را تماشا میکند. شوهرش روزهای هفته را در دفترش در وال استریت میگذراند و فقط صبح روزهای شنبه است که با همین هیبت سر میز آشپزخانه ظاهر میشود: