5aad4ce91f00002c0016aada

رنج انسان به مثابه ابزار سیاسی

کارولاین فلینتافت | ترجمه بهناز ولی

از سوریه تا یمن، و از جنوب سودان تا ونزوئلا، جنگ و بحران سیاسی موجب ترس و وحشت فراوان یک نسل شده است. در پایان سال 2016 تعداد افرادی که در سراسر جهان بر اثر جنگ و ظلم و ستم آواره شده‌اند به 65.6 میلیون نفر رسید که از زمان جنگ جهانی دوم بالاترین میزان است.

از سوریه تا یمن، و از جنوب سودان تا ونزوئلا، جنگ و بحران سیاسی موجب ترس و وحشت فراوان یک نسل شده است.

البته این درگیری‌ها و بحران‌هایی که موجب هزینه‌های انسانی زیادی شده، کاملا جدید نیستند. با این حال وسعت مصایب این دوران قابل توجه است. در پایان سال ۲۰۱۶ تعداد افرادی که در سراسر جهان بر اثر جنگ و ظلم و ستم آواره شده‌اند به ۶۵.۶ میلیون نفر رسید که از زمان جنگ جهانی دوم بالاترین میزان است.

آمارهای منتشر شده در اوایل ماه جاری نشان می‌دهد که در سال ۲۰۱۷، ۱۱.۸ میلیون آواره داخلی وجود داشته که تقریبا دو برابر آوارگانی سال ۲۰۱۶ است که در حدود ۶.۹ میلیون بود.

تعداد افراد مبتلا به گرسنگی حاد ناشی از جنگ و بی ثباتی در سال ۲۰۱۷ در هجده کشور به حدود ۷۴ میلیون نفر رسید. دلیل این روند واضح است: جنگ و بحران باعث از بین رفتن زندگی و معیشت می‌شود، بر تعداد گرسنگان افزوده می‌شود و بسیاری نیز از خانه‌هایشان رانده می‌شوند.

چه اتفاقی دارد می‌افتد؟

اولا این که دهه گذشته شاهد افزایش درگیری‌ها و خشونت‌های سیاسی بوده است. 

اما افزایش مصیبت انسانی فقط به سبب جنگ و خشونت بیشتر نیست. بلکه به این نیز دلیل هست که بسیاری از بازیگران قدرت – از جمله رهبران، دولت‌ها و گروه‌های مسلح غیر دولتی – به دنبال اهدافی نظامی و سیاسی هستند.

بیشتر این بازیگران از محرومیت انسان‌ها نفع می‌برند. گاهی اوقات آن‌ها به طور عمدی درد و رنج را بر مردم تحمیل می‌کنند مثلا با حمله یا وادار کردنشان به نقل مکان، و یا این که با تصمیم گیری در مورد این که مردم کجا و چگونه به کمک دسترسی داشته باشند جمعیت آن‌ها را کنترل می‌کنند. در بعضی موارد، آن‌ها بدون توجه به مشکلات بسیار زیادی که تاکتیک‌های سیاسی یا نظامی سنگین می‌توانند باعث شوند از آن‌ها استفاده می‌کنند.

این نگاه ابزارگرایانه به انسان‌ها و یا بی توجهی به آسیب‌های غیرنظامیان در برخی از بدترین جنگ‌های این دوران، از یمن تا سوریه و جنوب سودان به وضوح نمایان است.

چنین بی توجهی همچنین یکی از ویژگی‌های نگران کننده بسیاری از بحران‌های سیاسی و اجتماعی- اقتصادی ناشی از این درگیری‌های مسلحانه‌ای است که باعث بحران‌های بشردوستانه می‌شوند، همان گونه که در ونزوئلا روی داده است.

یمن و سوریه

یمن دستخوش جنگ‌های داخلی است.

تمام طرف‌های اصلی جنگ تاکتیک‌هایی به کار گرفته‌اند که منجر به هزینه عظیم انسانی شده است.

طرفین جنگ باعث برانگیخته شدن یک بحران انسانی در مقیاسی شگفت‌انگیز شده اند: بیش از ۲۲ میلیون یمنی، یعنی ۷۵ درصد جمعیت کشور، نیاز به کمک‌های بشردوستانه دارند؛ و حدود ۸.۴ میلیون نفر در آستانه قحطی زدگی قرار دارند.

پس از بسته شدن کامل بندر حدیده در پاسخ به یک موشک حوثی که در ماه نوامبر ۲۰۱۷ بر ریاض شلیک شد، ائتلاف در ماه‌های بعدی بخش‌هایی از محاصره را آزاد کرد. این حرکت، تا حدی از اوضاع وخیم یمن کاسته است. عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز از سهم‌گیری ۱.۵ میلیارد دلاری در تلاش‌های بشردوستانه سازمان ملل متحد خبر دادند. با این حال، این کمک‌ها فقط چاره‌ای موقت است و نمی‌تواند جایگزین واردات تجاری شود.

در سوریه نیز در نتیجه اقدامات جنگی طرفین رنج‌ها و مصایب دهشتناک بشری روی داده است، پیامدهای اقدامات رژیم اسد شدیدترین آن بوده است. رژیم در جهت منافع و اهداف سیاسی و نظامی خود بارها و بارها از تاکتیک‌هایی استفاده کرده که عمدا به افراد غیرنظامی آسیب رسانده است. استراتژی اصلی این رژیم اشغال مناطق گروه‌های مخالف، ریشه کن کردن آن‌ها، تخریب زیرساخت‌هایشان و هدف قرار دادن غیرنظامیان و شورشیان است تا بتواند مخالفان را بیرون براند و برای آن‌ها که مانده‌اند، گزینه دیگری به جز تمکین و گردن نهادن به رژیم باقی نگذارد. هدفش نیز ارسال یک پیام شفاف در مورد بهای مقاومت است.

سیزده میلیون نفرغیرنظامی سوریه نیازمند کمک‌های بشردوستانه‌اند. این رقم معادل تقریبا دو سوم جمعیت سوریه است که در کشور باقی مانده‌اند.

یکی از تاکتیک‌ها این است کنترل ارسال کمک‌های بشردوستانه به بیش از سیزده میلیون نفرغیرنظامی است. این رقم معادل تقریبا دو سوم جمعیت سوریه است که در کشور باقی مانده‌اند، یا معادل ۵۰ درصد کل جمعیت این کشور پیش از شروع جنگ. هم‌اکنون، بیش از شش میلیون نفر با کمبود غذایی شدید مواجهند و بیش از دو میلیون نفر در مناطق محاصره شده و یا دور از دسترس نیروهای سازمان ملل زندگی می‌کنند.

نیروهای دولتی با پشتیبانی نیروی هوایی روسیه، به بمباران غیرنظامیان و زیرساخت‌های غیرنظامی- از جمله مدارس و بیمارستان‌ها- در مناطق تحت کنترل شورشیان می‌‌پردازند و از سلاح‌های شیمیایی علیه غیرنظامیان استفاده کرده‌اند.

گروه‌های شورشی نیز با محاصره مناطق غیر نظامی دست به جنایت زده‌اند، البته نه به میزان اقدامات رژیم. داعش،‌ در مقیاسی کمتر از رژیم‌، از تسلیحات شیمیایی استفاده کرده‌، اما به اعدام‌های دسته جمعی در مناطق تحت کنترل خودش متوسل شده است.

جنوب سودان و ونزوئلا

در جنوب سودان نیز احزاب در جنگ داخلی از تاکتیک‌هایی استفاده می‌کنند که پیامدهای وخیم انسانی به دنبال دارد؛ تاکتیک‌هایی که تاثیر مخرب آن بر جمعیت‌های انسانی به ندرت لحاظ می‌شود.

نیروهای دولتی، شورشیان و گروه‌های مسلح به روش‌های مختلف بارها و بارها به غیرنظامیان حمله کرده ‌ند و یا غافلگیرانه به آن‌ها یورش برده و آن‌ها را غارت کرده‌اند.

گروه‌های مسلح اغلب سعی می‌کنند به افرادی که تحت کنترلشان هستند کمک برسانند، و در عین حال می‌خواهند از آن به عنوان حربه‌ای برای مجازات و یا طلب وفاداری افرادی که از دشمنانشان حمایت می‌کنند، استفاده کنند. دولت هم تلاش کرده تا جلوی کمک رساندن به مردم تحت کنترل شورشی‌ها را بگیرد و از آن به عنوان وسیله‌ای برای تحت فشار قرار دادن آن‌ها برای پذیرش صلح طبق شرایط حکومت بهره برد (هرچند گروه‌های امدادرسان معمولا توانسته‌اند در نهایت موفق به مذاکره شوند).

آزار و اذیت و حمله به نیروهای امدادی بسیار رایج است. این حوادث جنبه‌هایی از دیدگاه «نابود کردن همه چیز» برای مبارزه است که حتی از عملیات امدادرسانی، امکانات پزشکی، موسسات مذهبی یا مدارس نیز چشم پوشی نمی‌کند.

جنگجویان اغلب در ساختار باندهای جناحی با هم متحد می‌شوند و با توجه به بحران اقتصادی موجود، کمک‌های بشردوستانه یکی از منابع موجود برای غارت است. بی قانونی در شکل حمله به کاروان‌های امدادرسانی و بستن راه‌ها برای غارت کردن نیروهای کمک رسان نیز نیاز به عملیات پرهزینه پرتاب محموله‌های غذایی از هواپیما را افزایش می‌دهد. هر چند حجم این محموله‌ها در این شکل کوچک تر است و در نتیجه جیره غذایی کوچک تری به جمعیت نیازمند به مواد غذایی می‌رسد.

جنگجویان اغلب در ساختار باندهای جناحی با هم متحد می‌شوند و با توجه به بحران اقتصادی موجود، کمک‌های بشردوستانه یکی از منابع موجود برای غارت است.

بحران انسانی ونزوئلا نه به دلیل جنگ، بلکه همان طور که در گزارش اخیر گروه بحران ذکر شده است از بحران سیاسی و بی‌قانونی است.

صدها هزار ونزوئلایی به دلیل رکود اقتصادی در حال فرار از فقر، گرسنگی و بیماری‌های مرگبار هستند.

با این حال دولت سرکوبگر نیکولاس مادورو اصلاحات اقتصادی را از ترس این که شاید چنین اقداماتی تسلط او را بر قدرت و منابع، تهدید کند رد می‌کند. سیاست‌های فعلی اقتصادی – از جمله کنترل قیمت‌ها و ارز، یارانه‌های دولتی و سهمیه بندی مواد غذایی و سلب مالکیت دارایی‌های تجاری – مستقیما به حوزه‌های کلیدی رژیم و به ویژه به نیروی نظامی کمک می‌کند. حذف این سیاست‌ها این منافع را تهدید می‌کند.

همسایگان ونزوئلا با این شرایط کنار آمده اند. کلمبیا در حال حاضر میزبان حدود هشتصدهزار ونزوئلایی است، که چهارصد و پنجاه هزار تن از آن‌ها بدون مدارک اقامت در این کشور زندگی می‌کنند. بسیاری از آن‌ها، مخصوصا کسانی که سرمایه‌ای ناچیز دارند در شهر مرزی کوکوتا متمرکز شده‌اند و با فقر، حاشیه نشینی و بیکاری مواجه هستند. علاوه بر گروه‌های مسلح کلمبیایی که برای کنترل مسیرهای سودآور قاچاق در امتداد خط مرزی رقابت می‌کنند، این افزایش جمعیت نیز می‌تواند آرامش متزلزل کشور را به خطر بیندازد.

تحمل بیشتر خشونت؟

همان‌طور که این موارد نشان می‌دهد آسیب عمدی غیرنظامیان و یا استفاده از تاکتیک‌هایی که توجه چندانی به رنج‌های انسانی ندارند، در چشم انداز امروز جنگ و بحران بسیار رایج هستند.

بیشترین نگرانی این است که تقریبا دولت‌ها و متحدانشان عاملان اصلی این مصیبت‌ها هستند.

تعمیم دادن دلایل این گرایش سخت است – به عبارت دیگر، شناسایی جریانات جغرافیای سیاسی که باعث استفاده گسترده از تاکتیک‌هایی است  که غیر نظامیان را هدف می‌دهند و یا به هر شکلی به آن‌ها آسیب وارد می‌کنند دشوار است. همان گونه که دولت‌های درگیر جنگ متنوع هستند منازعات و مناقشات نیز متنوع است. علاوه بر این نمی‌توان مشخص کرد که آیا امروزه طرفین جنگ تمایل بیشتری دارند تا به چنین تاکتیک‌های متوسل شوند یا این که استفاده از آنها به این دلیل شیوع پیدا کرده که درگیری‌ها افزایش یافته است؟

شاید بتوان از پوشش گسترده رسانه‌ها برای بررسی استفاده از چنین تاکتیک‌هایی بهره گرفت. ظاهرا به نظر می‌رسد که معدودی از عوامل به کسب اجازه بین المللی برای چنین سوء استفاده‌هایی کمک کرده اند.

اولین عامل، ماهیت گسترده بسیاری از درگیری‌هاست. با وجود این که امروزه جنگ‌ها بیشتر داخلی هستند، اغلب نیروهای خارجی و مجموعه‌ای از گروه‌های مسلح غیر دولتی را هم درگیر می‌کنند.

یک دهه و نیم عملیات ضد تروریستی غرب پس از یازده سپتامبر از عوامل گسترش مصیبت‌های انسانی در جهان بوده است. 

پیدا کردن روشی برای حل و فصل مناقشه که با منافع طرفین متخاصم همسو باشد سخت است- از قدرت‌های اصلی یا منطقه‌ای درگیر تا فعالان ملی و سران محلی که ممکن است از طریق دسترسی مستقیم به سرمایه‌های کلان به خودمختاری رسیده باشند.

خشونت اغلب سرتاسر کشور را فرا می‌گیرد و شاید فقط مناطق محدودی درگیر نباشند و پناهگاه امن معدودی برای غیرنظامیان باقی بماند. جنگ شهرها را کاملا درگیر می‌کند، گروه‌های مسلح غیر دولتی در میان مردم عادی مستتر می‌شوند و معنایش این است که جنگیدن منجر به تلفات بالای غیر نظامیان می‌شود.

در بعضی موارد به دلیل طولانی و فرسایشی شدن جنگ‌ها عواملی چون افزایش نفرت و خشم و همچنین میل شدید به انتقام و در بسیاری از موارد تمایل به حفظ منافع مالی ناشی از ناامنی و بی ثباتی موجب می‌شود که طرفین درگیر جنگ انگیزه بیشتری پیدا کنند تا بر شدت خشونتشان بیفزایند و یا تاکتیک‌هایی را به کار ببرند که آسیب بیشتری به غیر نظامیان وارد می‌کند.

در جنگ‌هایی که از ابتدا با قساوت و بی‌رحمی شروع شده، به ندرت شاهد رفتار خوبی از جنگجویان در طول جنگ هستیم. در واقع طرفین برای توجیه رفتار شنیع خودشان به تجاوزات طرف مقابل اشاره می‌کنند.

دومین عامل افزایش تنش ژئوپولیتیک، از جمله در میان قدرت‌های بزرگ است. قدرت‌های بزرگ تمایل دارند که بدرفتاریهای متحدانشان را ندید بگیرند در حالی که دشمنانشان را برای همان اعمال مستحق سخت ترین انتقادات می‌دانند.

و آخرین عامل، قطعا یک دهه و نیم عملیات ضد تروریستی غرب پس از یازده سپتامبر نقش ویژه‌ای داشته، اگرچه هنوز نمی‌توان تعریفی روشن از تروریسم و مبارزه با آن ارائه داد. رهبران در سراسر جهان بدون شک در بسیاری از موارد این عملیات را در جهت منافع شخصی خودشان تفسیر کرده‌اند و با نظامی کردن موضوعی که در واقع یک مشکل سیاسی به شمار می‌رود، شیوه‌های سخت گیرانه را در مقابل دشمنانشان کاملا مجاز دانسته‌اند.

استفاده فراگیر از تاکتیک‌هایی که چنین مصایبی بر غیر نظامیان وارد می‌کند هر دلیلی هم که داشته باشد – چه به صورت عمدی و چه به دلیل بی توجهی حساب شده – باید نگران کننده باشد.

این فقط یک نگرانی اخلاقی نیست. با این که چنین تاکتیک‌هایی ممکن است منافع فوری برخی از رهبران، دولت‌ها و شبه نظامیان را تامین کند با این وجود بحران‌های عظیم انسانی که بر اثر آنها به وجود می‌آیند می‌توانند باعث بی ثباتی و درگیری-های مجدد بشوند. دست کم این که این تاکتیک‌ها بی‌ثباتی و بلاتکلیفی بیشتری را به جنگ‌ها و بحران‌هایی که در حال حاضر حل و فصلشان دشوار است وارد می‌کنند.

در حال حاضر بدون تلاش‌های مضاعف برای طرح راه حل‌های سیاسی، تعداد کثیر نقل مکان‌ها، تخریب شهرها، خانه‌ها و زیرساخت‌ها، و گرسنگی، فقر و آسیب‌های جسمی و روحی روانی قطعا افزایش خواهد داشت.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: مجله مجمع اقتصاد جهانی

کتابستان

شبانه

نگار خلیلی

شهسوار سویدنی

لئو پروتز

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر