wall

 ادبیات به مثابه سلاح ایدئولوژیک

آدام کرش | نیو استیتس‌من

رژیم عقیدتی از ژرف‌اندیشی انسان می‌ترسد، و تعجبی ندارد که تحت این گونه رژیم‌ها، بهترین نویسندگان دگراندیش هستند. ادبیاتْ سلاحِ حکومت‌های ایدئولوژیک است که در دستانِ «درست» و در جهتِ «درست» نشانه گرفته می‌شود…

یکی از پدیده‌های مضحک دوران جنگ سرد این بود که دنیای کمونیست که نویسندگان را سرکوب و زندانی می‌کرد، خیلی بیشتر به ادبیات اهمیت می‌داد تا غرب که نویسندگانش آزاد ولی قربانی بی‌توجهی بودند. در جماهیر شوروی آثار داستایوسکی و تولستوی با اعطای سوبسیدهای کلان منتشر می‌شد و همزمان نویسندگان زنده مثل اوسیپ ماندلشتام و ایساک بابل زندانی می‌شدند یا به قتل می‌رسیدند. همهٔ این‌ها ناشی از باور کمونیسم به قدرت واژگان بود.

واقعیت این است که انقلابیون شوروی خودشان نویسنده بودند؛ لنین و تروتسکی پیش از آن‌که بر روسیه حکومت کنند، سال‌ها در روزنامه‌ها و کتاب‌ها مشغول تبلیغ سیاسی برای بلشویسم بودند.

***

فیلیپ اولترمن، مدیر دفتر نشریهٔ گاردین در برلین، در کتاب خود «محفل شعر اشتازی»، به‌خوبی نشان می‌دهد که چگونه وسواس ادبیِ کمونیست‌ها به آلمان رسید و احترام این کشور به «شعرا و متفکران»، خودش به یک ایدئولوژی بدل شد. البته اولترمن برخلاف بیشتر مورخان ادبیات، موضو ع را از بالا به پایین می‌بیند. مشهورترین نام‌های ادبیات کلاسیک آلمان شرقی، مثل کریستا ولف یا آنا زگرس، این‌جا ندرتا ذکر شده‌اند.
بلکه او داستان آدم‌های گمنامی چون آنِگرت گولین را تعریف می‌کند. در سال ۱۹۷۹ یک مخبر اشتازی (پلیس مخفی آلمان شرقی) گزارش داد که دفتر یادداشتی را در اتاق خوابِ دخترش پیدا کرده که چند خط شعر از یکی از همکلاسی‌های سابقش به اسم گولین در آن است. مخبر، با اسم رمز کریستل، که نگران گرایشات ایدئولوژیک این اشعار بود، یکی کپی دقیق از آن را به سرتیمِ خود داد. گولینِ ۲۳ ساله را پلیس از قبل به عنوان «ولگرد» (نوعی هیپی آلمان شرقی) می‌شناخت؛ او چند هفته بعد بازداشت شد. اشتازی برای کشف معنای اشعار گولین که هرگز جایی منتشر نشده بود و فقط دو سه نفر آن را خوانده بودند، ۳۶ بار او را بازجویی کرد. به گولین دستور دادند نوشتن را کنار بگذارد، و به این ترتیبْ آزادی مشروط [تحت مراقبت] دریافت کرد؛ ولی سال بعد او را دوباره بازداشت کردند، چون با مامورِ تعقیب‌کننده‌اش برخورد کرد و به او سیلی زد. گولین ۲۰ ماه حبس خورد.

تمرکز اولترمن روی آدم‌هایی مثل گولین، ستایشی تمسخرگونه از آرمان‌های ادبی کمونیستی است. آرزوی حزب کمونیست آلمان شرقی این بود که شاهکارهای آیندهٔ جهان از صداهای ناشنیدهٔ آدم‌هایی مثل گولین خلق شود. ولی دیکتاتوریِ پرولتاریا آن‌قدر تهاجمی و پارانوئید بود که هر گونه نوشتن خلاق را جرم می‌دید. حیاتِ آلمان شرقی را به بهترین شکل ‌ــ‌ نه‌تنها در رمان‌ها و اشعار تبلیغاتیِ تک‌بعدیِ تاییدشده از سوی حزب سوسیالیست حاکم، بلکه ‌ــ‌ در انبوه گزارشات مخفی هزاران جاسوس و مخبر می‌توان دید. این آرشیوها که در آلمان امروز در دسترس پژوهشگران قرار دارد، به اولترمن امکان داد تا زندگی‌های ناشناختهٔ سوژه‌های خود را به طور مفصل و دقیقی بررسی کند. بذرِ کتابِ اولترمن وقتی کاشته شد که او به گلچینی از اشعار آلمانی برخورد کرد که عنوانی دور از ذهن داشت: «ما دربارهٔ ما: منتخبی از محفل نویسندگان چِکیست».

چکا در اصل اولین پلیس مخفی شوروی بود که فلیکس ژرژینسکی مخوف آن را تاسیس کرد، و بعد از چند سال به جی.پی.یو و کا.گ.ب تکامل پیدا کرد، ولی اصطلاحِ «چکا» کمامان یادآور دلاوری انقلابی یا وحشت عمومی بود ‌ــ‌ بسته به این‌که طرفدارشان بودید یا قربانی‌شان.

«ما دربارهٔ ما»، در سال ۱۹۸۴ به مناسبت ۳۵مین سالگرد تاسیس جمهوری دموکرتیک آلمان منتشر شد، و چکیست‌های آن در واقع کارآموزانِ یگان ژرژینسکی در اشتازی بودند. شاید برای یک کارآموزِ پلیس مخفیْ شعرگفتن کاری دور از ذهن باشد، ولی حکومت آلمان شرقی عمیقا به قدرت ادبیات به عنوان یک سلاح ایدئولوژیک اعتقاد داشت.
این شاعران در یک کارگاه آموزشی نام‌نویسی می‌کردند که هدایتش را اووه برگر نویسنده و شاعر آلمانی به عهده داشت. او اعتقاد داشت که: «شعر باید هیجان برانگیزد و اشتیاق پیروزی در جنگ طبقاتی را شعله‌ور کند». او به شاگردانش می‌گفت که شعر باید «شبیه سرودهای حماسی باشد: مایهٔ فراموشی مشقات روزمره زندگی نظامی و تمرکز ذهن بر هدف ایدئولوژیک آینده».

عدالت شاعرانه: افسران جمهوری دموکراتیک آلمان در سقوط دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ به گل آراسته‌اند.

اولترمن نشان می‌دهد که این نوع نگاه به ادبیاتْ ویژگیِ ذاتیِ دولت آلمان شرقی بود. یکی از بنیان‌گذاران این رژیم، نویسنده و فعال کمونیست یوهانس بشِر بود که جنگ جهانی دوم را در تبعید در شوروی گذراند و در ۱۹۴۵ شوروی او را به وطنش برگرداند. بشِر اعتقاد داشت که کشور آلمان شرقی باید یک «جامعه ادبی» باشد، و به تاسیس نهادهای ادبی جدید کمک کرد تا این‌که وزیر فرهنگ شد. حتی اریش هونِکر، سیّاسِ سرکوبگری که از ۱۹۷۱ تا زمان سقوط رژیم در ۱۹۸۹ رهبر آلمان شرقی بود، لاف می‌زد که آلمان شرقی «کشورِ کتاب‌خوان‌ها»ست ولی آلمان غربی صرفا «کشور کتاب‌فروش‌ها»ست.

اما این هونکر بود که وولف بیرمن شاعر و آوازخوان دگراندیش را در ۱۹۷۶ تبعید کرد و شهروندی او را وقتی در تورِ آلمان غربی بود لغو کرد. اگر ادبیات یک سلاح بود، کارِ دولت بود که این سلاح در دستانِ «درست» و در جهتِ «درست» نشانه گرفته می‌شود ‌ــ‌ یعنی در جهت غرب، نه حزب کمونیست. برای همین مسئولیت برگر به آموزش نویسندگی محدود نمی‌شد. بلکه مهم‌تر از این، او از اشعارِ شاگردانش برای ارزیابیِ رشدِ ایدئولوژیک آن‌ها استفاده می‌کرد و مرتب ارزیابی‌های خود را به مافوق‌های خود در اشتازی گزارش می‌داد.

در واقع گویا خودِ برگر مشتاق بود که مجری ایده‌های حزب سوسیالیست باشد. یک بار یکی از ماموران جوانِ کارگاه آموزشی او شعری دربارهٔ بادبادکی «به سوی آزادی» نوشت؛ برگر گزارش داد که «بادبادک از نگاه شعرا یک استعاره است، و این شعر دعوتی پنهان از ارتشی‌های آلمان شرقی برای فرار به غرب است». شاگرد دیگری به اسم الکساندر بیشتر مایهٔ دردسر بود چون برگر متوجه شد او نویسنده‌ای واقعا بااستعداد است، ولی باید به دقت زیر نظر گرفته می‌شد چون تمایلات ضداجتماعی از خود بروز می‌داد و به نظر می‌رسید «بدخلق و تودار و محزون» و بدتر از همه «دمدمی» باشد .

البته این‌ها ویژگی‌های بسیاری از شعراست. به قول وردزورث (شاعر انگلیسی): «ما شعرا در جوانی‌مان مسروریم / ولی دست‌آخر محزون و مجنون می‌شویم». رژیم ایدئولوژیک بیش از هر چیزی، از ژرف‌اندیشیِ انسان می‌ترسد، چون این کار ممکن است ذهن را به القائات بیرونی آگاه کند. خودِ برگر در خاطراتش انتقاد یکی از همکارانش از خود را نقل می‌کند، چرا که برگر از دنیای درونی خود حرف زده بود، و همکارش به او گفت: «اگر تو انسانی شایسته باشی، دیگر هیچ دنیایی درونِ تو نیست جز دنیایی که می‌توانی از بیرون ببینی».

این ایده حتی برای بسیاری از اندیشمندان امروز جذاب است، ولی برای ادبیاتْ مهلک است؛ هم برای نگارش آن و هم مطالعهٔ آن. اولترمن در «محفل شعر اشتازی» به بیانی بسیار انسانی نشان می‌دهد که چرا تحت رژیم‌های ایدئولوژیک افراطی، بهترین نویسندگان لاجرم دگراندیش هستند.

کتابستان

شبانه

نگار خلیلی

شهسوار سویدنی

لئو پروتز

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر