در نوزده سال گذشته، دسترسی دختران به آموزش از موضوعاتی بوده که هم جامعه بینالمللی و هم حکومت افغانستان آن را یکی از مهمترین نشانههای موفقیت خود و توجیه حضور نیروهای خارجی در افغانستان تلقی میکردهاند. اما این روزها زنان و دختران در ترس و هراس از دست دادن ابتداییترین حق خود، یعنی حق دسترسی به آموزش و کار، به سر میبرند.
افغانستان امروز، افغانستان سال ۱۹۹۶ نیست. آمار رسمی حکومت نشان میدهد که در سال ۲۰۰۱ فقط ۳۴۰۰ مکتب در افغانستان فعال بود. اما این رقم در سال ۲۰۲۰ به ۱۶۵۰۰ مکتب رسیده است. رقم رسمی دانشآموزان دختر در سال ۲۰۰۱ زیر سلطه حکومت طالبان صفر بود، اما این رقم در سال ۲۰۲۰ به ۳.۵ میلیون دانشآموز دختر میرسد. رقم آموزگاران زن نیز از صفر در سال ۲۰۰۱ اکنون به بیش از ۷۰ هزار معلم رسیده است. در افغانستان امروز ۱۷۰ دانشگاه دولتی و خصوصی وجود دارد و یکصد هزار زن – یعنی حدود ۳۵٪ کل دانشجویان – در دانشگاهها درس میخوانند.
طالبان در بیست سال گذشته، نشان ندادهاند که عملکرد آنها در دوران حاکمیتشان اشتباه بوده و یا آنکه طرز فکر خود را نسبت به زنان و جایگاه اجتماعی آنها تغییر دادهاند
با این حال، هنوز هم کودکان بیشماری، بخصوص دختران، به دلیل ناامنی، نبود امکانات و یا به خاطر سنتهای زنستیزانه اجتماعی از مکتب رفتن محرومند. تفکر سنتی و باورهای افراطی و غلط دینی سبب شده که کودکان دختر سالها از تعلیم و آموزش به دور بمانند. در بعضی قریهجات حتی یک زن را هم نمیتوان یافت که سواد خواندن و نوشتن داشته باشد. با وجود پیشرفت نسبی دو دهه گذشته در آموزش، یکی از نهادهایی که در زمینه آموزش فعالیت میکند، در گزارش خود میگوید که در ۲۰ سال گذشته، در ۱۴۰ ولسوالی افغانستان هیچ دختری از صنف دوازده فارغ نشده است.
این چالشها، البته دلایل مختلفی دارد؛ در برخی ولسوالیهای تحت کنترل یا نفوذ طالبان، مخالفت سرسختانه این گروه با آموزش زنان باعث شده که دختران نتوانند به مکتب بروند. در بعضی ولسوالیها، نبود امکانات، مثل معلم زن و یا نبود مکتب دخترانه منجر به محرومیت دختران از دسترسی به آموزش شده. در برخی مناطق عرف وسنتهای زنستیزانه و نیز فقر سبب شده که دختران نتوانند به مکتب بروند.
طالبان و آموزش زنان
از اولین فرمانهایی که گروه طالبان پس از به قدرت رسیدن صادر کرد، ممنوعیت آموزش و کار زنان بود. آنها تمام مکاتب دخترانه را بستند و نصاب تعلیمی پسران را نیز تغییر دادند و مضامین علمی را حذف کردند. همین حالا نیز مکاتب دخترانه در مناطق تحت کنترل طالبان بسته است. هنوز هم این گروه برای نشان دادن ضدیت خود با آموزش طالبان مکاتب دخترانه را به آتش میکشند. در این مناطق زنان هنوز هم از تمام فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی محروم و در خانهها محصورند.
طالبان در بیست سال گذشته، نشان ندادهاند که عملکرد آنها در دوران حاکمیتشان اشتباه بوده و یا آنکه طرز فکر خود را نسبت به زنان و جایگاه اجتماعی آنها تغییر دادهاند. برعکس طالبان همیشه تاکید کردهاند که حقوق زنان را در «چارچوب قوانین اسلامی» رعایت خواهند کرد. ولی مشکل این جاست که تعریف طالبان از قوانین شرعی به محدود کردن زنان در خانهها و نقض حقوق ابتدایی آنها مثل حق دسترسی به آموزش و کار ختم میشود.
تفسیر طالبان از شریعت و قوانین اسلامی برداشتی سختگیرانه و خشک است و اولین گروهی که هدف اعمال این تفسیرها قرار میگیرد، زنان هستند. این در حالی است که دین اسلام، قوانین افغانستان، اعلامیهها و میثاقهای جهانی مرتبط با حقوق بشر، حقوق زنان و حقوق کودکان بر حق آموزش کودکان، حتی به شکل اجباری آن در دوره ابتدایی تاکید میکند.
کارنامه حکومت در حمایت از آموزش دختران
حکومت افغانستان نیز در بیست سال گذشته، آنطور که باید به آموزش دختران توجه جدی نداشت. این مسئله در ترکیب با فساد گسترده و ناامنی باعث شد که بسیاری از دختران در مناطق دوردست به آموزش دسترسی نداشته باشند. حکومت نبود آموزگاران زن در برخی مناطق یکی از اصلیترین دلایل نرفتن دختران به مکتب میداند. اما اگر حکومت به راستی به آموزش دختران اهمیت میدادند میتوانست با اعطای معاش و امتیازات بیشتر به معلمین زن، آنها را تشویق کند که در مکاتب روستاها تدریس کنند.
حکومت افغانستان در برنامهریزی چنین مشوقهایی در حالی ناکام مانده که در نوزده سال گذشته دهها میلیون دالر صرفا در عرصه معارف افغانستان فساد شد. حکومت در پیگیری حتی بزرگترین موارد فساد، مثل قضیهای که به «مکتبهای خیالی» معروفی شد، هم از خود ارادهای نشان نداد.
زنان در ترس از دست دادن حق آموزش
با توجه به آنچه گفته شد، اعتماد به وعدههای حکومت افغانستان برای حفظ حقوق اساسی زنان و دختران دشوار است. حکومت افغانستان و سیاستمداران افغانستان حفاظت از حقوق زنان را همواره به عنوان یک شعار برای جلب رای یا جلب حمایت مالی جامعه بینالمللی استفاده کردهاند، اما در عمل، تقریبا هیچ سیاستمداری را نمیتوان یافت که برنامهای واضح و عملی با هدفهای روشنی برای حفاظت از حقوق اساسی زنان و دختران ارائه کرده باشد.
علاوه بر این، حاشیههای لویهجرگه مشورتی صلح با طالبان نشان داد، که گستردگی تفکر طالبانی و زنستیزی در میان حکومت غیرقابلانکار است. اینطور به نظر میرسد که گویی بخش بزرگی از سیاستمردان افغانستان نیز به دنبال راهی برای توافق و تبانی با طالبان با هدف محدود کردن هرچه بیشتر آزادیهای زنان هستند.
این وضعیت باعث شده که زنان و دختران که در بیست سال گذشته همواره نگران از دست دادن حقوقشان بودهاند، با بیشتر شدن احتمال توافق حکومت برای بازگشت طالبان به قدرت، دچار هراس از آینده شوند؛ آیندهای که تحولات یکسال گذشته نشان میدهد، که با نقض صریح حقوق انسانی زنان قرار است رقم بخورد.
اینطور به نظر میرسد که گویی بخش بزرگی از سیاستمردان افغانستان نیز به دنبال راهی برای توافق و تبانی با طالبان با هدف محدود کردن هرچه بیشتر آزادیهای زنان هستند.
مسئله زنان، از اختلافات اصلی حکومت و طالبان بوده است؛ طالبان در نوزده سال گذشته بارها آزادیهای اندک زنان و حق کار و آموزش آنها را «فساد و بیبندوباری غربی» تعبیر کردهاند. این احتمال به طور جدی مطرح است که نقض این آزادیها و اعمال سختگیریهای غیرانسانی بر زنان زیر نام شریعت اسلامی از جمله امتیازاتی باشد که طالبان آن را طلب خواهند کرد.
کارزار #روایت_زنانه
همین نگرانیها باعث شده که در آستانه گفتگوی طالبان و حکومت گروهی از زنان در سراسر افغانستان کمپینی با نام «کارزار روایت زنانه» به راه اندازند. هدف این کارزار این است که به سیاستمداران افغانستان و طالبان یادآوری کنند که زنان افغانستان به هیچ عنوان یا بهانهای دیگر حاضر نیستند در خانهها محصور باشند.
کارزار روایت زنانه به دنبال همصدایی زنان در سراسر افغانستان و بخصوص مناطق دورافتاده است و آنها را تشویق میکند که حرف و نظر خود را به صدای بلند بگویند. بخشی از این فعالیت در شبکههای اجتماعی است و برگزارکنندگان این کارزار هر هفته را به آگاهی رسانی و طرح یکی از حقوق اساسی زنان اختصاص میدهد. هفته اول این کارزار به «حق آموزش زنان» اختصاص داشت که با استقبال گسترده کاربران شبکههای اجتماعی روبرو شد.
زنان از مدتها پیش اعلام کردهاند که به عقب باز نخواهند گشت و حالا زمان آن رسیده که خود دست به کار شوند و به حکومت افغانستان، طالبان و جامعه بینالمللی نشان دهند که حاضر نیستند برای جبران شکست و ناکامی آنها در تعامل به طالبان از حقوق اساسی خود به طالبان باج دهند.
زنان میگویند صلحی که بهای آن چشمپوشی از حق زنان و باجدهی حقوق آنها به طالبان باشد، نه پایدار است و نه قابل قبول.