هیچ گروهِ کوچکی نمیتواند نمایندهٔ تمام بشر باشد. برای درکِ اینکه واقعا کدام پدیدهٔ انسانیْ همهجایی و جهانشمول است و کدام پدیده فقط محصول فرهنگِ خودِ ماست، به پژوهشهای وسیع و صحیحی نیاز است که مردمِ فرهنگهای کاملا متفاوت را در بر داشته باشد. خوشبختانه چنین تحقیقاتی وجود دارد و بر اساس همین پژوهشها، امروزه برخی از جالبترین مشترکاتِ انسانهای روی زمین را بهتر میشناسیم.
فضای شخصی
«فضای شخصیِ» شما چهقدر بزرگ است؟ من خودم که انگلیسی هستم، حدس میزنم مالِ من از مثلا ایتالیاییها بزرگتر باشد. دلیلش این است که (مطابق پژوهشها) در فرهنگهایی که مشوقِ تماس جسمی هستند، معمولا «حبابهای شخصیِ» کوچکتری وجود دارد. هرچند تا همین اواخر، تحلیلِ میانفرهنگیِ درستی دربارهٔ این مفهوم وجود نداشت.
سال ۲۰۱۷، ژورنال روانشناسیِ میانفرهنگی تحقیقی دربارهٔ «فاصلهٔ میانفردی» منتشر کرد که اعضای ۵۹ موسسه ــ از همه جا، از پکن تا اروگوئه تا ایران ــ در تالیف آن نقش داشتند. این تیم، دادههایی را از تقریبا ۹۰۰۰ شرکتکننده از ۴۲ کشور گردآوری کرد. ترجیحاتِ شخصیِ موردنظرِ محققان عبارت بود از: ۱) «فاصلهٔ اجتماعی»، یعنی فاصلهٔ فیزیکی با غریبهها، ۲) «فاصلهٔ شخصی»، یعنی فاصله با آشنایان، و ۳) «فاصلهٔ صمیمی»، مثلا فاصله با اعضای خانواده.
معلوم شد که این سه جنبه، و خصوصا دو مورد اول، رابطهٔ مثبتی دارند: یعنی کسانی که ترجیح میدادند نزدیکتر به غریبهها بایستند، معمولا با آشنایانِ خودشان هم فاصلهٔ کمتری میگرفتند. البته بین کشورهای مختلف، تفاوتهای بزرگی هم مشاهده شد. مردم آرژانتین کوچکترین حبابها را دارند و با فاصلهٔ نزدیکِ ۶۰ سانتیمتر برای آشنایان و نزدیکِ ۴۵ سانتیمتر برای دوستان صمیمی و اعضای خانواده، کاملا راحتند. انگلیس و آمریکا در ثُلثِ بالای نمودارِ فاصله قرار دارند ــ مثلا انگلیسیها نسبت به آرژانتینیها، برای آشنایانشان ۳۰ سانتیمتر فاصلهٔ بیشتری را ترجیح میدهند. اما رومانیاییها، مجارها و عربستانیها بالای این لیست هستند. فاصلهٔ ترجیحیِ مردمِ عادیِ مجارستان، بهطور میانگین دو برابرِ مردمِ عادی آرژانتین است.
دقیقا معلوم نیست دلیل این اختلاف بین کشورها چیست. اما تیمِ مذکور متوجه شد که کلاً زنان و سالخوردگان و اهالیِ کشورهای سردتر، ترجیح میدهند غریبهها را در فاصلهٔ دورتر از خود نگه دارند. البته این روزها بهخاطر کرونا همهٔ ما به فاصلهٔ شخصیِ بیشتر از حد معمول عادت کردهایم. تینا یاکینی از دانشگاه کامپانیا در ایتالیا میگوید، در منطقهٔ لُمباردیِ ایتالیا که بدتر از همه از کرونا آسیب دیده، ترس از ویروسْ همراه با قرنطینههای طولانی و پُراسترس، باعث شده فاصلهٔ شخصیِ قابلقبول بین مردمِ این منطقه دوبرابر شود. او میگوید، «فاصلهٔ اجتماعیْ مثل سِپَری نامرئی در اطرافِ ماست که همیشه با خودمان حمل میکنیم. درواقع سپر ایمنیِ ماست و برای همین است که به ارزشِ امنیتیِ چنین فضایی حساس هستیم».
بیانِ عواطف
«خشم» یا «شادی» چه معنایی برای شما دارد؟ و آیا معنای این نوع برچسبهای عاطفی در زبانِ ما، عینِ همان معناییست که معادلهای آنها در زبانهای دیگر دارند؟ تیمی از دانشگاه کارولینای شمالی (چَپلهیل)، با بررسیِ ۲۴ معنای عاطفی در بیش از ۲۴۰۰ زبان مختلف، الگوی «هم-معنایی» را در بین آنها بررسی کرد ــ منظور، استفاده از یک کلمه برای بیانِ چندین مفهوم است. مثلا در زبان فارسی کلمهٔ «اندوه» بهمعنای غم و همینطور حسرت است، و در لهجهٔ دارگوا در داغستانِ روسیه، واژهٔ «درد» به معنای غم و اضطراب است. پس متکلمانِ هر دو زبان ممکن است درکی نسبتا متفاوت از «غم» داشته باشند.
بین خانوادههای زبانی، تفاوتهای مهمی وجود دارد. مثلا در برخی زبانها، «خشم» به «حسادت» ربط دارد، اما در بعضی دیگر، بیشتر با «نفرت» یا «غرور» مربوط است. در برخی زبانهای آسترونِزی، «ترحم» و «عشق» به هم ربط دارند، اما در بقیهٔ زبانها نه. البته بر سرِ اینکه کدام عواطفْ «مثبت» و کدام «منفی» است، توافقِ کلی وجود دارد، اما برخی معانیِ عاطفیْ متاثر از فرهنگِ محیط است.
ادراکاتِ حسی
سیستمِ اُکتاوی، ویژگیِ موسیقیِ غربی نیست، بلکه مبنای ریاضی دارد: اگر یک اکتاو بالاتر بروید، فرکانسِ یک نُتِ مشخصْ دوبرابر میشود. پس شاید به خاطر نحوهٔ تحریکِ فیزیکیِ حلزونِ گوشِ درونی بود که موسیقی غربی از سیستم اکتاوی استفاده کرد، یعنی نحوهٔ احساسِ گامهای صوتیْ اساسا جنبهای بیولوژیک و جهانشمول دارد.
مشکلِ این نظریه آن بود که، باید آدمهایی را آزمایش میکردیم که قبلا هرگز موسیقیِ غربی نشنیده باشند. سال ۲۰۱۹ گشایشی شد. مطابق تحقیقی که انستیتو زیباشناسی ماکس پلانک انجام داده، اهالیِ جنگلهای بارانیِ دورافتادهٔ بولیوی، گامِ صدا را متفاوت از آمریکاییان پردازش میکنند. این افراد برخلاف کسانی که به شنیدنِ موسیقی غربی عادت دارند، شباهتِ بین نُتهایی که یک اکتاو فاصله دارند را تشخیص نمیدهند. یعنی هرچند انسانها سختافزارِ مشابهی دارند، ممکن است محیط زندگی بر ادراکاتِ حسیِ ما تاثیر بگذارد.
جفتیابی
سال ۱۹۸۹، دیوید باس روانشناس آمریکایی مقالهای جالب منتشر کرد که مطابق آن، در سلیقهٔ جفتیابیِ آدمها، تفاوتهای جنسیتیِ مشهودی وجود دارد. تیم او بر اساس مطالعهٔ بیش از ۱۰هزار شرکتکننده از ۳۷ کشور مختلف، به این نتیجه رسید که در مورد همسریابی، زنان بیشتر به «جنبههای مالیِ مثبت» علاقه دارند و مردان بیشتر به «ظاهر زیبا» توجه میکنند. این منجر به بحثی داغ و مطالعاتِ بیشتری شد، اما سوالِ اصلی این بود که: اگر واقعا چنین تفاوتهایی وجود دارد، آیا ناشی از بیولوژیِ بدن است، یا ناشی از فرهنگ؟ و خصوصا ناشی از نابرابریِ جنسیتی است؟ آیا در فرهنگهایی که برابریِ جنسیتیِ بیشتری دارند، اینگونه تفاوتها نیست؟
سال ۲۰۲۰ یک تیم بینالمللیِ بسیار بزرگ به سرپرستی کاترین والتر از دانشگاه کالیفرنیا، تحقیقی را منتشر کرد که در آن، ۱۴هزار شرکتکننده از ۴۵ کشور حضور داشتند. در همهٔ گروهها، مردها بیشتر به جذابیتِ بدنِ طرفِ مقابل اهمیت میدادند، و زنها بیشتر جفتهای با سنِ بالاتر و آتیهٔ مالیِ بهتر را ترجیح میدادند. (در کشورهایی که برابریِ جنسیتیِ آنها بیشتر بود، زوجها معمولا از لحاظِ سنی به هم نزدیکتر بودند، اما غیر از این، برابریِ جنسیتیْ تاثیری نداشت). پس این محققان نتیجه گرفتند که بهنظر میرسد تفاوتهای جنسیتی در انتخابِ جفت، امری جهانشمول باشد.
ارزشهای انسانی
آیا همهٔ ما ارزشهای مشترکی داریم؟ و آیا به تناسبِ سن و جنسیت، این ارزشها فرق میکند؟ این سوالات فقط اهمیتِ نظری ندارد. مطابق تحقیقی به سرپرستی پل هانِل (دانشگاه کاردیف)، مهاجرتْ منجر به برخی تعارضاتِ ارزشی میشود. اما تحقیقات دیگری نشان داده که مردمِ سراسرِ دنیا، بر سرِ ارزشها توافق دارند. مطابق یک پژوهش که افرادی از ۵۰ کشور مختلف را شامل میشد، مفاهیمی مثل خیرخواهی، جهانگرایی و استقلالِ فردی برای مردم خیلی مهم است؛ اما سنت و قدرتْ کمارزشترین چیزهاست. این اختلافات از کجا ناشی میشود؟ هانل و همکارانش اخیرا اهالیِ سه کشور مختلف را بررسی کردند: برزیل، هند و انگلیس. آنها نتیجه گرفتند که مردم ملتهای مختلف، ممکن است در قبالِ برخی ارزشها، رفتارِ متفاوتی بروز دهند، اما معنا و اهمیتِ مشابهی برای آن ارزشها قائل شوند.
در سال ۲۰۲۰ پژوهشی به سرپرستیِ روزولت ویلار انجام شد که به رابطهٔ سن و جنسیت با ارزشهای انسانی پرداخت؛ بیش از ۲۰هزار نفر از ۲۰ کشور جهان (با تفاوتهای فرهنگیِ قابلتوجه)، در این تحقیق شرکت داشتند. بین زنان و مردانِ بیشترِ ردههای سنی، تفاوتهای اندکی مشاهده شد. در کل، زنها بیشتر بر اهدافِ اجتماعی و بنیادی تمرکز داشتند (مثلا کمک به دیگران)، اما مردها بیشتر بر اهداف شخصی متمرکز بودند (مثلا ترفیعِ شغلی). پیرترها هم برای اهدافِ اجتماعی و بنیادی ارزش قائل بودند، و جوانترها مجذوبِ اهدافِ شخصی. جالب اینکه فرهنگِ محیط، از این نظر، عملا هیچ تاثیری نداشت. مطابق این تحقیق، در طول عمر آدمها، ارزشها از یک الگوی انسانیِ جهانشمول پیروی میکنند. یعنی بهطور کلی همهٔ ما انسانها ــ هر جای دنیا زندگی کنیم ــ اساسا به سمت ارزشهای مشابهی جذب میشویم که بنا به سن و جنسیتمان قدری فرق میکند.
سرانجام اینکه، گرچه پژوهشهای سالهای اخیر و نتایج کلیِ آنها به ما کمک کردهاند بفهمیم کدام جنبههای حیات ما انسانها همهجایی و جهانشمول است، موارد آشکار تفاوتهای بین فرهنگها را نباید نادیده گرفت.