با آنکه حدود یک قرن از انتشار اولین مقالات و رمانهای ویرجینیا وولف میگذرد، گویی برای زمانهٔ ما نوشته شدهاند. در دوران قرنطینههای کرونایی، آثاری مثل «خانم دالووی» مایهٔ تسکیل و تامل بسیاری از خوانندگان بوده است. زندگیِ شخصیِ وولف به اندازهٔ نوشتجاتش مردم را شیفتهٔ خود کرده است. او یکی از چهرههای مهم در «محفل بلومزبری» بود (یک گروه معروف لندنی، متشکل از نویسندگان و اندیشمندان و هنرمندان)، و در روابطِ پیچیدهٔ اعضای این گروه که آن زمانْ مایهٔ رسوایی بود درگیر بود. اخیرا نامههای هوسآمیز و عاشقانهٔ او و ویتا ساکویل-وست هم منتشر شده است. زندگیِ جالب و پر از تراژدیِ این آدمها در قالب فیلمها و سریالهای تلویزیونی اقتباس شده است.
ویرجینیا وولف اما به عنوان یک چهرهٔ محبوب که زندگی و افکارش به شکلگیریِ ایدههای مدرنِ فمینیسم، جنسیت، و سلامت روانی کمک کرده، توجه و احترام زیادی کسب کرده است.
در نهایت، آنچه روحِ رامنشدنیِ او را برای ما قابل لمس کرده و صدای او را زنده نگه داشته، کتابهاییست که او هنرمندانه قلم زده است. اگر میخواهید بدانید که مطالعهٔ آثار او را از کجا شروع کنید، این راهنما در انتخاب کارهای او به شما کمک خواهد کرد.
خانم دالووی (۱۹۲۵)
هرچند این رمان تقریبا در میانهٔ دوران حرفهای وولف خلق شد، نمونهٔ سبک متمایز او و بهترین نقطه برای ورود به نوشتجات اوست. طرح داستان به طرزِ فریبندهای ساده است. کلاریسا دالووی در حال تدارکِ یک مهمانی است و رُمانْ تدارکاتِ او را در طولِ روز دنبال میکند و با مهمانی به اوج میرسد. بخش مهمی از داستان او، شخصیتِ سپتیموس یک کهنهسرباز جنگ جهانی اول است که به توهمات و خاطرات مکرر مبتلاست. جزئیاتِ وقایعِ این روز آنقدر بسط داده میشود تا تمام زندگی آنها را در بر میگیرد و اساسا بر اهمیتِ افکار و عواطِف لحظه به لحظهٔ زندگی ما صحه میگذارد.
به سوی فانوس دریایی (۱۹۲۷)
مادر وولف وقتی او فقط ۱۳ ساله بود از دنیا رفت، و این رمان شاید شخصیترین اثر این مولف باشد، چون مادرش را در قالبِ یک شخصیتِ سرزنده و پرانرژی به اسم خانم رامزی زنده میکند؛ زنی که به خانواده و مهمانانش در خانهٔ تابستانیشان رسیدگی میکند. وولف به شیوهای استثنایی نشان میدهد که چگونه تجربهٔ فرد، از دریچهٔ ادراکِ او و جریانِ خودآگاهِ ذهنشْ فیلتر میشود. این سبکِ کار، به زیباییْ داستانی آنچنان عاطفی میآفریند که تلخیِ واقعیِ از دستْ دادنها را در مسیر رو به جلوی زمان و زندگی کاملا حس میکنید.
اورلاندو: بیوگرافی (۱۹۲۸)
این رمانِ کوتاهِ جالب و سرزنده، ورای جریان ذهن، وسعتِ خیرهکنندهٔ تخیلِ وولف را به نمایش میگذارد. این کتاب که در قالب نامهای عاشقانه به دوست و معشوقهاش ویتا ساکویل-وست نوشته شده، زندگیای را به تصویر میکشد که مرزهای اخلاقی را در مینوردد؛ شخصیت اصلی رمان (یعنی اورلاندو) قرنها زندگی را با تغییر جنیست تجربه میکند. اورلاندو ابتدا زندگی را به عنوان یک نجیبزاده در دربار الیزابت اول تجربه میکند، و بعدا دیپلماتی در قسطنطنیه است و تا قرن بیستم عمر میکند و به شاعری معروف تبدیل میشود. تیلدا سوئینتون بازیگر انگلیسی، در اقتباس فیلمیِ کتابْ این شخصیت را به شکل جالبی نمایش داده است، ولی خودِ کتاب را باید خواند تا روح واقعی این داستانِ حیرتانگیز آن را تجربه کرد.
موجها (۱۹۳۱)
وولف در زمان نوشتنِ «موجها»، در اوج قدرت نویسندگی خود قرار داشت. متوجه میشوید که سوژهها و سبکِ نمایشدادهشده در چهار رمانِ قبلی، چهطور در این اثر متبلور میشود. اینجا ما زندگیِ شش شخصیت را داریم که از کودکی تا پیریشان ثبت میشود؛ زبانِ شاعرانهٔ متن، تجربهٔ حسّی جهانِ هر کدام از این آدمها را به خوبی منتقل میکند. هر بخش با توصیفی از خورشید شروع میشود که در آسمان حرکت میکند و زندگی این افراد را در یک روز به تصویر میکشد. در ابتدا شاید خواندنش حس غریبی باشد، ولی اگر آرام آرام آن را مزه کنید، حکمتش را خواهید چشید. کتابیست که باید در تمام مراحل زندگی دم دستتان باشد و هرازگاهی آن را بخوانید ــ چون به مرور زمان هر چه سنتان بالاتر میرود، با هر کدام از شش قهرمانِ متمایزِ این کتاب که همراه با شما بزرگتر و پیرتر میشوند و تغییر میکنند، احساسِ همذاتپنداری میکنید.
اتاقی از آن خود (۱۹۲۹)
وقتی با زبردستیِ وولف در رمانهایش آشنا شدید، خواندنِ این مقالهٔ بلند برایتان جالب خواهد بود. این کتاب کماکان یکی از بیانیههای فمینیستیِ متفاوت و موفق محسوب میشود. «اتاقی از آن خود» که بر اساس دو سخنرانی وولف در کالج گیرتون در کمبریج در سال ۱۹۲۸ نگارش شد، به عضوی حیاتی از آثار فمینیستی بدل شده، طوری که عنوانش به تنهایی به نمادی از استقلال تبدیل شده است.
وولف به شکلی قانعکننده، عوامل اجتماعی و اقتصادی که مانعِ شکوفاییِ استعدادِ خلاقهٔ زنان میشود را برمیشمارد. برای نمونه، او شخصیتی خیالی موسوم به جودیت را تصور میکند که خواهر شکسپیر است و تمام استعدادهای شکسپیر را هم دارد ولی به خاطر توقعات جامعه از زنان، از بروز تواناییهای خود منع میشود. خواندنِ افکار او دربارهٔ به حاشیه راندنِ نویسندگانِ زن و جسارتی که او برای نوشتن و انتشار آثار داستانیِ بیپردهٔ دیگرش نیاز داشت، تلخ و گزنده است.
سالها (۱۹۳۶)
در این اثر، متوجه میشویم صحنههایی که وولف خلق میکند، چگونه عناصرِ گذرا و سهمگینِ زندگی را چه کوچک و بزرگ در خود خلاصه کرده است. او از سبکِ نگارشِ کمتر شاعرانه در این رمان استفاده میکند؛ رمانی که زندگی یک خانوادهٔ اشرافی را طی پنجاه سال به تصویر میکشد، اما فقط در مقاطع خاصی از سالهای بهخصوص. جزئیاتِ فصول و آب و هوای در حال تغییر، حس و حالِ هر فصلِ کتاب را شکل میدهد. جالب اینکه در زمانِ حیاتِ ویرجینیا وولف، این کتاب پرفروشترین کار او بود ولی به مرور زمان از محبوبیتش کم شد. اما این نوشته، نگاهی تمامنما به نحوهٔ تغییر شخصیت، به موازاتِ جریانِ مداومِ در حال تغییرِ تاریخ، به دست میدهد.
بین دو پردهٔ نمایش (۱۹۴۱)
این رمان آخرین نوشتهٔ وولف است که برخی منتقدانْ آن را اثری ناتمام میدانند، و مدت کوتاهی پس از خودکشیِ وولف منتشر شد؛ برای همین هم آمیخته به تراژدی است. کتابْ ماجرای حوادثِ مربوط به یک نمایشِ آماتور در یک روستا را روایت میکند. نوشتن این کتاب برای او دشوار بود چون با آخرین اپیزودِ افسردگیاش درگیر شد. با این حال، اثری مرتبط با زمانه و آگاهیبخش و قدرناشناخته دربارهٔ تاثیر دو جنگ بر انگلیس و مردمانش است. این رمان هم مثل بسیاری دیگر از نوشتجات وولف، مسحورِ زمان و گذرِ آن و تغییراتِ زمانه است. و رمانی مهم برای درک انگیزههای اوست.