بنیامین نتانیاهو ششمین دورهٔ نخستوزیری خود را در دسامبر ۲۰۲۲ شروع کرد و ائتلافی آشتیناپذیر از دیکتاتورها را با خودش آورد.
طی تقریبا یک سال گذشته، هدف اصلی او بازنگری نظام قضایی کشور بوده است. نتانیاهو کارزاری را شروع کرد که بحران قانون اساسی را در اسرائیل عیان کرد.
چند وقت پیش کارشناسان دموکراسی در اسرائیل از گماردن مشاوران حقوقی به مناصب حزبی و نابودی اعتماد عمومی هشدار داده بودند. از نگاه طیف سیاسی اسرائیل، بازنگری قوه قضاییه آنطور که نتانیاهو میخواهد، یک «فاجعه» است.
رسانههای عبری زبان از حمله به حقوق زنان و کابوسی که این کار به نظام سلامت تحمیل میکند هشدار دادهاند. رهبران سندیکاها، فعالان، دانشمندان، و ژورنالیستها برای جلوگیری از این بازنگری متحد شدهاند. نتانیاهو دنبال قدرت موروثی خود است و مثل بسیاری دیگر از زورمندان میخواهد از زندان در امان باشد. او دنیا را از پنجرهٔ امیال و نیازهای خود میبیند و در دنیای خیالی خودش زندگی میکند.
مسئلهٔ بازنگری قضایی
اما منتقدانِ آکادمیکِ بازنگری قضایی در بحران جاری اسرائیل چه نظری دارند؟
بیشتر اهالی دانشگاه در غرب بهوضوح ائتلاف نتانیاهو را خطری علیه دموکراسی (شدیدا نژادی) مستقر در اسرائیل میدانند. برای همین بیشترشان از جنبش اعتراضی جاری دفاع میکنند. ولی بیشتر این دانشگاهیان این موضع را بر اساس درکی سادهانگارانه از اسرائیل اتخاذ میکنند.
هر چند نتانیاهو برای تغییر نظام قضایی و ماندن در قدرت و به زندان نیفتادن تقلا میکند، شرکای ائتلاف او بهجد در پی آن هستند که اسرائیل از یک جامعه شبهسکولار به یک جامعه مذهبی بسیار سنتیتر بدل شود. اینجا ما از یک دیکتاتوری مرسوم که نتانیاهو در رأسش باشد حرف نمیزنیم. از نسخهٔ اسراییلیِ ایران حرف میزنیم!
تغییر نظام قضایی وسیلهای برای تامین این هدف است. همین احتمال است ک معترضان واقعا از آن میترسند. در اسرائیل، دموکراسیِ نژادیِ کشور مانعی در برابر تاسیس یک دولت مذهبی بوده است. حالا همین مانع مورد تهدید واقع شده است.
پوشش رسانههای بزرگ
وقتی پرزیدنت بایدن علنا به نخستوزیر نتانیاهو هشدار داد که نمیتواند نظام قضایی را تغییر دهد، با پاسخی مواجه شد که معمولا از دشمنان آمریکا انتظار میرود، نه متحدانش.
لارسن دیویدسون مورخ آمریکایی میگوید: آمریکا دهههاست که به اسراییل کمک مالی میکند. چون ما اسرائیل را کشوری عین خودمان میدانیم. ما این افسانه را درست کردیم و به آن چسبیدهایم (همینطور بایدن و دیگر صهیونیستهای آمریکا).
مسئله این است که جناح راست اسرائیل نه به این افسانه اعتقاد دارد و نه اهمیتی برای آن قائل است. آنها اهمیتی نمیدهند که بقیهٔ دنیا (چه غیریهودیان یا یهودیان پراکنده در سراسر جهان) چه فکری میکنند. آنها برای خود یک «ماموریت الهی» قائلند. خودت را تسلیم یک ایدئولوژی کن (مثلا مذهب) و چشمانت را ببند. مستقیم رو به جلو. نتانیاهو شاید به فشار آمریکا تسلیم شود، ولی شرکای ائتلاف او خیر. این شرایط نتانیاهو و بایدن را بر سر دوراهی قرار داده است.
اعتراضات جاری بهلحاظ تاریخی بیسابقه است. چون این تظاهرات برای حفظ یک دموکراسیِ شدیدا نژادی است. مثلا دادگاه عالی اسرائیل که در کانون این ماجراست، همان دادگاهیست که اجازهٔ تخریب خانههای فلسطینیان، شکنجهٔ آنها، و ممنوعالکاری سازمانهای حقوق بشری فلسطین، و اسکان خزندهٔ شهرکنشینان در کرانهٔ باختری را صادر کرد. اینها نمودهایی از تلاش برای حفظ امتیازات ویژهٔ سیاسی نژادی است.
حملات هوایی اسرائیل به دمشق که با انفجارات پر سر و صدایی در شهر همراه بوده است هم به منازعهٔ سیاسی داخلی کشور مربوط میشود. این نشان میدهد که در مورد اعراب، وضعیت موجود فرقی نخواهد کرد. دقیقا مثل مسئلهٔ افزایش خشونت شهرکنشینان و حملات ارتش. بیشتر معترضان نمیدانند بر اعراب از جمله فلسطینیان چه میگذرد ــ مگر آن چیزی که از روز اول تولدشان به آنها گفته شده و آموخته شده است.
بسیاری از یهودیان آمریکا هم تحت تاثیر بحران جاری در اسرائیل قرار گرفتاند. هر اتفاقی بیفتد، از اقتدار و نفوذِ خاخامها و غیرمذهبیونِ یهودی که معتقدند در هر صورت باید از اسرائیل حمایت کرد، کاسته خواهد شد. اینجا تناقضات بسیار زیادی وجود دارد: اسرائیل نمیتواند همزمان هم شبهدموکراسی باشد و هم یک حکومت واقعا مذهبی.
اگر ائتلاف نتانیاهو دوام کند، فقط یهودیان مذهبی سنتی از اسرائیل حمایت خواهند کرد. اگر شکست بخورد، دوباره به همان افسانهٔ قدیمی، که اسرائیل یک دموکراسی عین آمریکاست، برخواهیم گشت.
نتیجهگیری
در اعتراضات جاری، آنچه که موقتا حملهٔ ائتلاف نتانیاهو را متوقف کرد، اول از همه، صدها هزار مردمی بود که به خیابانهای تلآویو، اورشلیم، حیفا، بئرشبع، و جاهای دیگر طی سه ماه گذشته آمدند.
بدون مقابله و پافشاری هر روزهٔ آنها، این اعتراضات باعث شکلگیری چنین جریان محلی و بینالمللی نمیشد. حالا مطالبهٔ جدیدی هرچند مبهم از درون اعتراضات بروز کرده است که حتی از لغو بازنگری یا اخراج دولت هم بلندپروازانهتر است: مطالبهٔ تاسیس قانون اساسی و برابری. اینها مهم است. چون بهخاطر نقشههای نتانیاهو برای تبدیل این ملت به دیکتاتوری، همهٔ مردم مجبورند وارد مبارزه شوند. در واقع مردم به این معترضاند که دولت تمام قدرت را برای خودش میخواهد و میخواهد تمام حقوق شهروندان را از آنها سلب کند.
بعد از ماهها بحران حقوق اساسی در اسرائیل، به ندرت به این موضوع پرداخته شده که اسرائیل قانون اساسی ندارد. در واقع این یکی از طنزهای تلخ اعتراضات این چندماه علیه کودتای قضایی راستگرایان افراطی است: در تاریخ هشتادسالهٔ اسرائیل، معلوم نشده که دادگاهها دقیقا برای چه چیزی طراحی شدهاند و از حقوق چه کسانی دفاع میکند.
درعینحال، جنبش نجات استقلال قضایی از دست راستگرایان افراطی، برای فلسطینیان نیست. بلکه جنبشی برای نجات لیبرال دموکراسی برای یهودیان است. فلسطینیانِ کرانه باختری یا غزه نه شهروندان اسرائیل هستند و نه میتوانند برای یک دولتِ نمایندهٔ مردم رأی بدهند.
احساسات اسرائیلیها ظاهرا سازنده و امیدبخش است، ولی یک عنصر حیاتی هنوز بهوضوح غایب است: همبستگی با فلسطینیان.
اگر این تظاهرات فقط یک مبارزهٔ سیاسی درونگروهی برای طبقهٔ حاکم نباشد، امیدوارکننده است؛ اگر فقط مربوط به نخبگان سیاسی و هواداران دموکراسی نژادی نباشد، بلکه همینطور مربوط به سیاستگذاری طبقات فرودست، زنان، و هواداران صلح باشد. در این صورت، تفاهم عمومی بهتر از طبقات و فرهنگها میتواند به رشد دموکراسی منطقه کمک کند.