idea_sized-elliot-erwitt-simone-par98994

بازتاب امروزی فلسفه‌ی سیاسی سیمون دوبووار

اسکای سی کلیری | ترجمه گل‌حسن محمدی

سیمون دوبووار را بیشتر با این نقل قول می‌شناسند: «هیچ کسی زن به دنیا نمی‌آید بلکه زن می‌شود.» و این سخن دوبووار صورت‌بندی فشرده‌ی از فلسفه‌ و کارنامه‌ی سیاسی او به حساب می‌آید. این دیدگاه سیمون دوبووار برخاسته از موضع فلسفی او در ارتباط به «وجود انسان» است، نظریه‌ای که می‌گوید انسان هیچ ماهیت ثابتی ندارد.

سیمون دوبووار را بیشتر با این نقل قول می‌شناسند: «هیچ کسی زن به دنیا نمی‌آید بلکه زن می‌شود.» و این سخن دوبووار صورت‌بندی فشرده‌ی از فلسفه‌ و کارنامه‌ی سیاسی او به حساب می‌آید. این دیدگاه سیمون دوبووار برخاسته از موضع فلسفی او در ارتباط به «وجود انسان» است، نظریه‌ای که می‌گوید انسان هیچ ماهیت ثابتی ندارد.

قاعده‌ی کلی اگزیستانسیالیسم می‌گوید «وجود بر ماهیت مقدم است» و این قاعده، زیربنای فلسفه‌ی سیمون دوبووار را تشکیل می‌دهد. دوبووار مانند ژان پل سارتر معتقد است که ما نخست به دنیا می‌آییم و بعد با آن‌چه در این جهان انجام می‌دهیم، ماهیت خود را شکل می‌دهیم. درست است که واقعیت‌های «وجودی» در مواردی چون متولد شدن، برگزیدن پدر و مادر و یا هم وراثت جنیتیکی به اراده‌ی خود ما نبوده اما این نمی‌تواند بهانه‌ی برای تسلیم در برابر آنچه بر انسان تحمیل شده است، باشد.

هدف اگزیستانسیالیسم این است که انسان به رغم واقعیت‌های تاریخی و بیولوژیکی، بر زندگی‌اش تسلط یابد و برای دست یافتن به خواست‌های فردی خویش مصرانه بر این واقعیت‌ها (اجبارها) فایق آید.

خیلی ساده و بی‌درد سر است که در سایه‌ی بهانه پناه برد و به آنچه از قبل بوده، تسلیم شد. با  وجود اینکه امروز تعدادی از متخصصین عصب‌شناس به این نکته پی برده‌اند که آگاهی ما بر غریزه‌ی ما تاثیر می‌گذارد، اکثریت انسان‌ها اما معتقد هستند که ما اراده‌ی آزاد نداریم و با این چشم‌انداز محدود زندگی می‌کنند. در عوضِ تلاش برای خلق دنیای بهتر، با خود می‌گوییم که رای و نظر ما اصلا تغییری به وجود نمی‌آورد. به عنوان مثال، ما به جای نقادانه نگریستن به آن‌چه می‌خوانیم و یا هم‌رسانی می‌کنیم، شبکه‌های اجتماعی را به سکوی برای نشر شایعات متهم می‌کنیم. این‌گونه رفع مسوولیت‌ها با رویه‌ی تنبلانه‌ را سیمون دوبووار «خطای اخلاقی» می‌نامید.

از آن‌جایی که سیاست بر زندگی همه‌ی آدم‌ها تاثیر گذاشته، اگر ما تصمیم نگیریم که وضعیت بهتر از اکنون داشته باشیم در واقع زندگی ما به آن‌چه سیمون دوبووار آن را «زندگی گیاهی پوچ» می‌نامید تبدیل می‌شود.

از آن‌جایی که سیاست بر زندگی همه‌ی آدم‌ها تاثیر گذاشته، اگر ما تصمیم نگیریم که وضعیت بهتر از اکنون داشته باشیم در واقع زندگی ما به آن‌چه سیمون دوبووار آن را «زندگی گیاهی پوچ» می‌نامید تبدیل می‌شود. این‌گونه زندگی پوچ، امتناع «وجود» و «هستی» انسان به حساب می‌آید. ما باید در زندگی خود موضعی اختیار کنیم اما مشکل اینجاست که همواره معلوم نیست در کدام موقعیت باید قرار گرفت.

سیمون دوبووار هم نتوانست با این پرسش به صورت درست و آن‌چنانی کنار بیاید تا حدی که گاهی او در موقعیت‌های پرسش‌برانگیز و جدال‌آمیزی خود را قرار می‌داد.  باری دوبووار، فرانکلین روزولت را خودکامه‌تر از فرمانده مائو که عامل مرگ بیش از چهل و پنج هزار آدم بود، یاد کرد. از همین رو تعهد فلسفه‌ی سیاسی سیمون دوبووار زوایه‌های تاریکی دارد و گاهی  اشتباهات و قضاوت‌های نادرستی را در چنین مواردی مرتکب شده اما با این حال در فلسفه‌ی دوبووار، دریچه‌ی برای صحبت پیرامون این موضوع نیز وجود دارد.

سیمون دوبووار در کتاب «اصول اخلاقی ابهام» در سال ۱۹۴۷ ادعا می‌کند که آزادی یعنی قادر بودن به اینکه ما آینده‌ای وسیع و مملو از احتمالات و امکان‌پذیری‌ها راه برای خویش باز کنیم. برخوردار شدن از این چنین آزادی اندکی عجیب و گیج‌کننده به نظر می‌رسد اما هرگز به این معنا بوده نمی‌تواند که هر فردی هر آن‌چیزی را دوست داشت، انجام بدهد.

ما در سیاره‌ای مشترکی زندگی می‌کنیم و به همدیگر تعلق خاطر و دلبستگی‌های داریم؛ اگر آزادی را برای خود احترام می‌کنیم، برای دیگران نیز آن را محترم بشماریم. استفاده سوء از آزادی برای بهره‌کشی و ستم بر دیگران یا حمایت از چنین سیاست‌های ظالمانه  با  اصول و آزادی‌های رادیکال اگزیستانسیالیزم سازگاری ندارد.

سیمون دوبووار: آزادی یعنی قادر بودن به اینکه ما آینده‌ای وسیع و مملو از احتمالات و امکان‌پذیری‌ها راه برای خویش باز کنیم.

دوبووار استدلال می‌کند که در زیر چتر حکومت‌های استبدادی، معمولا فرد بیشترین بها را برای مقابله با دیکتاتور و ستم‌گری‌های موجود می‌پردازد. با این‌ پیش‌فرض، سیمون دوبووار در نوشته‌ها و مشارکت‌های سیاسی‌اش بر قدرت جمعی در خلق یک تغییر بنیادی تاکید بیشتر می‌کند. به عنوان یک روشنفکر، سیمون دوبووار قلم خود را چون سلاحی برای شکستن حصارهای جنسیتی و قوانین که زنان را حتا صاحب اراده‌ی خودشان نمی‌دانست، در آن روزگار به کار گرفت.

او با نوشتن کتاب «مانیفست ۳۴۳» در سال ۱۹۷۱ قانون آزادی تولد و سقط جنین را در فرانسه برای زنان همگانی ساخت. برجسته‌ترین اثر دوبووار «جنس دوم» است که پس از نشر، موج نو فمینیسم را در سراسر جهان به راه انداخت.

امروز بیشتر از پیش ضروری است تا آزادی را به عنوان یک واقعیت مسلم فرض نکنیم. برخی از آزادی‌های که سیمون دوبووار برای آن در نیمه‌ی قرن بیستم برایش مبارزه کرد، بعدتر تحت تهدید قرار گرفتند. دوبووار هشدار داده بود که نباید «طبیعت» و «سودمندی» محدودیتی برای آزادی‌های ما خلق کند و در واقع، حق با او بود. به عنوان مثال، جدال دونالد ترامپ و برخی‌های دیگر مبنی بر اینکه بارداری مانع کارهای تجاری زنان می‌شود به این دلالت می‌کند که خیلی اقتصادی‌ و طبیعی‌تر خواهد بود اگر زنان ماشین تولید فرزند باشند و مردان کار کنند.

به هر حال، دبووار اشاره می‌کند که «آناتومی» و «هورمون»های بدن انسان چیزی غیر از موقعیت را تعریف نمی‌کند. وضع محدویت بر زاد و ولد، سقط جنین و فرزندداری، مانع عبور مردان و زنان از این‌گونه موقعیت‌ها می‌شود و قوانین کلیشه‌ای مبنی بر اینکه زنان کارهای درون خانه را مجانی انجام دهند و مردان بیرون از خانه کار کنند، را بیشتر تقویت می‌کند.

در روزگار آشفتگی سیاسی، آدم  ممکن است غرق در ترس و اضطراب شود و حتا ترغیب شود مانند سارتر به این بیاندیشد که «دوزخ یعنی آدم‌های دیگر.» سیمین دوبووار معتقد است که ما طوری فکر می‌کنیم که دیگر آدم‌ها جهان را برای ما تقدیم می‌کنند زیرا آنان با وجودشان به دنیا معنا می‌دهند: آدم‌ها تنها در شعاع موجودیت دیگران به هستی خویش معنا می‌دهند و می‌توانند با درک خواست‌های دیگران، به فهم جهان نایل آیند. ما می‌کوشیم تا تفاوت‌های همدیگر را بشناسیم و تنش‌های یکدیگر را بپذیریم. صلح جهانی دریچه‌ای باز برای آدم‌هاست و با وجود اینکه همه‌ی ما خواست‌های مشترکی نداریم، می‌توانیم راهی برای اتحاد و سازگاری میان همدیگر بیابیم. مثلا با آشفتن خودکامگان و شورش علیه ستم‌گران و بلندبردن صدای ستم‌دیدگان می‌توان استثمار و ظلم را پایان بخشید. ایستادگی و مقاومت حیاتی است و از آن‌جایی که سیمین دوبووار می‌گوید: «زندگی یک انسان تا وقتی که در برابر دیگران احساس عشق، دوستی، ترحم و در برابر ستم‌گران احساس خشم دارد باارزش است.» بدون تردید حق با دوبووار است که این همان مخاطره، هیجان و زیبایی «وجود» آدم‌ها است.

ــــــــــــــــــــــــ

منبع: aeon

کتابستان

شبانه

نگار خلیلی

شهسوار سویدنی

لئو پروتز

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر