همانند بیشتر شما من هم در زندگیم شیوع چندین همهگیری را تجربه کردهام. شماری از آنها را فقط از دور شاهد بودهام و شماری از آنها خود و عزیزانم را به گونهی مستقیم متاثر ساختند. اما برای من هیچ یک از آنها به اندازهی همهگیری کرونا رقتبار و ملالآور نبوده است. به همین دلیل سعی کردهام از نتایج پژوهشهای علمی که در مورد معنا و هدف در زندگی انجام شدهاند، به عنوان رهنمودهای کلی برای پیشبرد کارم در اینجا استفاده کنم. من اینجا روی موضوعی متمرکز میشوم که پیوند ویروس کرونا را با زندگیتان از دیدگاه معنایی آن بررسی میکند.
ویروسها چگونه فعالیت میکنند و زندگی انسان چگونه از آن متاثر میشود؟
ویروسها موجودات عجیب و غریبی هستند. آنها دقیقا زنده نیستند و در واقع بستههایی از کُدهای ژنیتیکیاند که در یک پوشش پروتئینی جاسازی شده و دستگاه متابولیزم نیز ندارند. این موجودات ریز تا زمانی که یک سلول میزبان پیدا نکنند، نمیتوانند تکثّر نمایند. به محض اینکه پوشش پروتینی ویروس بتواند به یک سلول در ارگانیزم میزبان وصل شود، بیدرنگ کُدهای ژنیتیکی خویش را در درون سلول میزبان پُمپ میکند. از همین لحظه به بعد بازی پیچیده و خطرناک آغاز میشود. کُد ژنیتیکی ویروس با سرعت در دستگاه و کارکرد بیولوژیکی سلول میزبان دستکاری میکند و سپس نسخههای ژنیتیکی و حفاظ پروتینیاش را تا حد امکان افزایش میدهد. این روند بازتولید تا آنجا به پیش میرود که سلول میزبان در اثر فشار زیاد میشکافد و در نتیجه سیلی از ویروسها به بیرون پخش میشوند. هر یک از این ویروسهای نو تلاش میکند تا یک سلول میزبان برای خودش پیدا کند و این چرخهی ویرانگر را به نوبت خود تکرار نماید. صحنهی ترسناکی است.
سیستم ایمنی بدن ما در واکنش به این حملات سلولهای ویژهای را به سراسر بدن میفرستد تا ساختار مالیکولی ویروس را کشف و شناسایی نمایند. این سلولها اطلاعات لازم در مورد ویروس را گردآوری نموده و سپس آنها را به سلولهای دیگری در بدن مخابره میکنند که وظیفهیشان از بین بردن ویروسهای مهاجم است. سیستم ایمنی بدن حتی دارای سلولهایی است که با مغز ارتباط برقرار میکنند و میتوانند به شکلی گسترده روی کارکرد مغز همچون آموزش، حافظه و سلامت کلی آن تاثیر بگذارند.
درگیری بیولوژیکی بین ویروسها و دستگاه ایمنی بدن خیلی پیچیده است، اما نوسان بین اختلال، شناسایی و ترمیم میتواند یک الگوی موثر برای مقابله با چالشهای روانی پیش روی ما باشد. ویروس کرونا همراه با اختلالات کوچک و تقریبا نامرئی وارد زندگی ما شده است. با آنهم هر یک از این اختلالات ناچیز میتواند سایر بخشهای زندگی ما را تسخیر و حتی نابود کند. برای پیشگیری از گسترش پیامدهای زیانبار آن باید هر چه زودتر دست به کار شد.
شواهد به خوبی نشان میدهند که برخی کشورها در مقایسه با دیگران «نظام ایمنی» قویتری داشتهاند و واکنش بهتری از خود نشان دادهاند. کشورهایی که در برابر ویروس به اندازهی کافی واکنش نشان ندادهاند یا دیر واکنش نشان دادهاند، ضربات کوبندهی آن را هم بیشتر تجربه کردهاند. اختلالات کوچک ناشی از گسترش ویروس در این کشورها توانسته است بخشهای مهم اقتصادی، آموزشی، زیربناهای درمانی و بهداشتی، گروههای اجتماعی، نظام حمل و نقل و غیره را به کلی فلج سازد، تا جایی که ما انسانها نیازمند مراقبتهای جدی و فوری شدهایم.
به باور من دلیل اصلی برای اینکه ویروس کرونا تا این پیمانه اِسترسآور است، این است که مهمترین بخشهای «زندگی را آنگونه که ما درکش میکنیم» آماج حمله قرار دادهاست و ما تا هنوز دقیقا نمیدانیم که در آینده تا چه حدی زندگی ما را مختل خواهدکرد، بهترین واکنش ما چه خواهد بود و اینکه زیانهای ببارآمده را چگونه باید جبران کرد.
ابعاد سه گانهی معنا در زندگی
پیامدهای منفی ویروس کرونا را میتوان به سه بخش دستهبندی نمود:
۱) ویروس کرونا درک ما را از جهان و پدیدههای آن دگرگون ساخته است: به گونهی مثال چگونگی حمایت دولتها از شهروندانشان، ماهیت یا چیستی خطر و تهدید، چگونگی آموزش در مکتب و دانشگاه، نوع بینش ما نسبت به جامعه یا مردم و جریان منظم زندگی (که به ما کمک میکرد یک زندگی منسجم و پیشبینیپذیر داشته باشیم).
۲) ویروس کرونا به برنامهها و آروزهای ما، به تعطیلات رویایی و سفرهای تفریحی ما و به اهدافی که برای خود تعیین کردهبودیم ــ مانند برگزاری جشن فراغت، اهداف ورزشی، جشن تولد، داشتن یک خانهی مستقل از پدر و مادر، آغاز یک تجارت نو یا برنامهریزی برای پروژههایِ بعدیِ شرکت ــ حمله کرده است و تواناییهای ما (در راستای کمک به خودمان) را زیر سوال برده است.
۳) ویروس کرونا به احساس ما نسبت به ارزش و جایگاهمان در این جهان آسیب رسانده است، شغلهای ما را نابود کرده است، رستورانتهای دلخواه را از ما گرفته است و ما را از نزدیکی با عزیزانمان محروم ساخته است. همهگیری کرونا آن لحظههای خوبی را که با همکاران، همسایهها، کارمندان فرودگاهها، کارکنان بخشهای پذیرایی و مامورین خدمات پُستی گفتگوهای کوتاه داشتیم و همچنین صدها گونه از تماسهای اجتماعی را که به زندگی روزانهی ما طعم و معنا میبخشیدند، از چنگ ما ربوده است.
اینکه موارد بالا چرا تا این اندازه موجب اختلال، سردرگمی، بیانگیزگی و اِسترس برای ما انسانها میشود، به این بر میگردد که ویروس کرونا پایههای عوامل معنابخش در زندگی ما را هدف گرفته است. معنا و مفهوم زندگی سه بُعد دارد که هر کدام به نحوی با پیامدهای تلخ همهگیری کرونا پیوند دارند. این سه مورد عبارتند از: انسجام، هدف و اهمیت.
ــ انسجام (یکپارچگی) یعنی اینکه بتوانیم زندگی را درک کنیم، کارکرد آن را بدانیم، در هر مقطع زمانی به آن دسترسی داشته باشیم و مدلهای ذهنیای را ایجاد کنیم که جهان را برای ما پیشبینیپذیر و قابل فهم سازد. ویروس کرونا این نظم زندگی را بههم زده است. اکنون نمیدانیم که دقیقا چه قواعدی وجود دارند و نمیتوانیم از دانش و تجارب گذشته برای درک وضعیت کنونی بهره ببریم. زندگی در عصر کرونا فاقد انسجام است.
ــ هدف در زندگی یعنی آروزها، رویاها و ماموریتهایی که برای آینده داریم، مقاصد ژرف و درازمدتی که برای رسیدن به آنها سخت تلاش میکنیم و منبع جوشانی که انگیزههای خود در زندگی را از آنجا به دست میآوریم. ما میتوانیم در زندگی چندین هدف داشته باشیم و برخی اوقات حتی آنها را تغییر دهیم. کارکردِ هدف این است که تصامیم ما را جهتدهی نموده و رفتارهای ما را هماهنگ سازد. ولی ویروس کرونا مانعی شده است بین ما و اهداف ما که میتوانند برای هر شخص کاملا متفاوت باشند. یکی میخواهد پسر خوبی برای مادر و پدرش باشد، دیگری برای آزمون ورود به دانشگاه آمادگی میگیرد، کسی میخواهد در کارش مهارت و ارتقای شغلی به دستآورد، کسانی به دلایل و انگیزههای سیاسی، اجتماعی یا زیستمحیطی تلاش و مبارزه میکنند و برخیها کمک به عزیزانشان را مهمترین هدف خویش میپندارند. هدف هرچه میخواهد باشد، اما زندگی در عصر کرونا میتواند بیهدف به نظر برسد.
ــ اهمیت: این بُعد معنایی در زندگی به ما حسِ خوبِ ارزش داشتن و مهم بودن را میدهد. به برکتِ اهمیت زندگی است که احساس میکنیم با دیگران در جامعه تعلّق و پیوند داریم. ولی ویروس کرونا سبب شده است که احساس کنیم ناتوانیم، مهم نیستیم و پیوند عمیق ما با انسانهای پیرامون ما قطع شده است. زندگی در عصر کرونا ممکن است خیلی بیاهمیت به نظر برسد.
چالش پیشِ رو اما این است (هرچند گفتن همیشه آسانتر از انجامدادن است) که باید حس انسجام را در خود بازسازی کنیم، هدف خویش از زندگی را مورد بازنگری قراردهیم و برای اهمیت زندگی نیز دوباره سرمایهگذاری نماییم. ما میتوانیم این کار را انجام دهیم به شرط اینکه معنا و مفهوم زندگی را یک فرایند دوامدار بدانیم و نه دستاورد مشخصی که پس از حصول به کلی فراموش گردد. ما انسانها موجوداتی هستیم که وقتی در زندگی معنا و مفهوم مییابیم، فعالانه با آن درگیر میشویم و دربارهی رویدادهای کوچک و بزرگ در زندگی بیشتر و ژرفتر میاندیشیم.
معنا بخشیدن به زندگی انسان در هنگام بلاهای طبیعی و رخدادهای ناگوار نیز به همان اندازه مهم است. برای اینکه در جریان یک همهگیری معنا و هدف زندگی را از دست ندهیم باید برای آن معنا بسازیم. برای بهبود دردها و رویارویی با مشکلات در این جهانِ متغیّر بسنده نیست که فقط تحمل یا مقاومت کنیم (منفعلبودن راه چاره نیست). با ایجاد معنا در زندگی است که مهارتهای لازم برای پایهریزی یک زندگی خوب را میآموزیم. با آنکه دنیای پیرامون ما پیوسته در حال دگرگونی است و ما مُدام با چالشهای نو مواجه میشویم، اما این کار ممکن و شدنی است.
اگر میخواهید به زندگیتان رنگ و معنا ببخشید، پیشنهاد میکنم که نخست در مورد پرسشهای زیر لحظهای تأمل کنید:
ــ در مورد چگونگی جهان و کارکرد آن چه باورهایی داشتم؟ این باورها چگونه توسط همهگیری کرونا به چالش کشیده شدهاند؟ حتی با وجود آنکه باورهایم مورد تهدید قرار گرفتهاند، چگونه میتوانم از مهمترین عقایدم در مورد جهان پشتیبانی کنم؟ چگونه باید دیدگاههایم را طوری با واقعیت سازگار سازم تا بتوانم جهان و پدیدههای آن را به گونهای درک کنم که هنوز زندگی برای من خوشایند و جذاب باشد؟
ــ مهمترین اهدافم در طی چند سال گذشته چه بودهاند؟ کدام یک آنها توسط همهگیری کرونا محدود شدهاند؟ چگونه میتوانم روشهای جدیدی برای رسیدن به اهدافم در زندگی پیداکنم و میزان انگیزههایم برای رسیدن به آنها را دوباره افزایش دهم؟ آیا راههایی وجود دارد که بتوانم دامنهی ماموریتهایم را در زندگی گسترش دهم تا بتوانم بیش از پیش به سایر انسانها و موجودات زنده در روی کرهی زمین کمک کنم؟
ــ وقتی به اهمیت زندگی خویش میاندیشم، چه خاطرهها، ویژگیها یا انسانهایی در ذهنم خطور میکنند؟ چگونه همهگیری کرونا سبب میشود احساس کوچکی یا ناتوانی کنم یا حتی احساس کنم هیچ دلیلی برای ادامهی یک زندگی خوب وجود ندارد؟ چگونه میتوانم جنبههایی از خودم و زندگیام را که برایم از همه چیز مهمتراند، تقویت نمایم؟ از چه راهی میتوانم با افراد دیگر ارتباط برقرارکنم تا ببینم که چگونه میتوانم زندگیشان را در جهتی مثبت دگرگون سازم؟
تصور اینکه شخص دیگری بیاید و بستهای آماده از معنای زندگی را به ما تحویل دهد، خواب و خیالی بیش نیست. بالاخره هرکس باید برای خودش تصمیم بگیرد و به زندگیاش معنا ببخشد. به ویژه هنگامی که نظام زندگی وارونه میشود (مثل دوران همهگیری کرونا)، باید کارهای بیشتری برای معنابخشیدن به زندگی خویش انجام دهیم. میدانم که این کار همیشه آسان نیست ــ من در طول زندگیام به این موضوع پرداختهام! ــ با آنهم سخت باور دارم که داشتن معنا و هدف در زندگی امری بس مهم و طبیعی است.