Tag: نقد ادبی

سردوزامی در این کتاب سرگذشت‌هایی را واگویی و وانویسی می‌کند که بر او و نسلِ او آمده. مهم برای او تخیله‌ی آشفته‌گی‌ و خشم و نگاه خود و دیگری نزدیک به خود به جهان است؛ تلاش برای گرفتنِ انتقامی سوزاننده…
هنگامی که آثار پسانوگرایانی نظیر براتیگان، جان بارت، کُرت وُنه­گات و دیگران را می­خوانیم، این پرسش مطرح می­شود که چگونه می­توان نظامِ معناییِ منسجمی از این آثار استخراج کرد؟ آیا اساساً این­کار ممکن است؟
اخیرا شیوه‌های نقد ادبیات انگلیسی، هدف نقد و تحلیل واقع شده است. عمدهٔ این مباحث حول «چگونگی» تفسیر ادبی بوده، و کمتر به «چراییِ» تفسیر و نقد مربوط بوده است. حال آن‌که شاید ما از پرسشِ چراییِ آن بیشتر سود ببریم.
مفهوم بشریت گویا با سودایِ کَجرَوی از اَمرِ طبیعی آمیخته است. امری که او را به موجودی بسیار پیچیده و مریض‌احوال در تمامِ ابعادِ شناختی مبدل کرده و کار به جایی رسانیده است که زُباله‌گَردِ پَسمانده‌های خویش شده است.
در اوانِ نوجوانی، روی جلدِ کتابی نسبتا تازه، به اسمِ هوراکی موراکامی برخوردم. این اسم را در هر کتابخانه یا کتابفروشیِ کوچک و بزرگی می‌شد پیدا کرد. کتاب را بیرون کشیدم و بازش کردم. یادم می‌آید که انگار هرگز چیزی شبیهِ این نخوانده بودم: بدونِ پدر و مادر، بدونِ خانواده، فارق از موعظه‌های کسالت‌بار، و عاری از کشمکش‌های درونی یا پیروزی‌هایی که در قلمروی ادبیات بسیار رایج بود. برای من که حقِ انتخابِ چندانی در زندگی‌ام نداشتم، فردگراییِ موراکامی تکان‌دهنده بود.
مادرم قصه‌گو بود، ولی من نویسنده و تصویرگرِ داستان هستم. داستان‌ها از حنجره‌ام عبور نمی‌کنند، مگر موقعِ خواندن ‌ـــ‌ بلکه از سرانگشتانم تراوش می‌کنند. مادرم آدمی اجتماعی و بی‌پروا بود، و مثل همۀ قصه‌گوهای خوب، داستان را درلحظه خلق می‌کرد؛ قصه‌ها در درونش و در تقاطعِ اندیشه و صدا شکل می‌گرفتند. نقلِ او فضا را پر می‌کرد و همۀ کنش‌ها و واکنش‌های شنوندگان را با خود هماهنگ می‌ساخت.
داستانِ آقای خرمی که به تازگی در مجله‌ی نبشت به چاپ رسیده است در عینِ سادگی و تلخیص، با حال و هوای عجیب و جالبِ خود به طُرُق مختلف خواننده را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این داستان را می‌توان مانند بسیاری از داستان‌های دیگر که در این مجله و دیگر مجلاتِ ادبی به چاپ می‌رسند در ژانرِ داستانَک طبقه‌بندی کرد. این گونه داستان‌ها اصولاً کمتر از هزار کلمه هستند و هنرِ نویسنده را در رسیدن به بالاترین تأثیر در کمترین زمان به محک آزمون می‌گذارند. داستانِ آقای خرمی هم تنها کمی بیشتر از هشتصدوپنجاه کلمه است، اما تأثیرات قابل‌ملاحظه‌ای بر خواننده دارد.
این روزها «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» به میزانسن «احسان فلاحت‌پیشه» در سالن اصلی در حال اجراست و صرف انتخاب این نمایشنامه در دورانی که به جرات؛ اوج محافظه‌کاری همه‌جانبه در اجراهای حرفه‌ای تئاتر است، عمل جسورانه‌ای است.
بارها شنیده‌ایم که ادبیات هر دوره‌ای خواسته و ناخواسته «بیماری قرن» خود را بازتاب می‌دهد. اگر به چنین اعتقادی پایبند باشیم ــ که باور اشتباهی هم به نظر نمی‌رسد ــ شاتوبریان (۱۷۶۸ - ۱۸۴۸)  از جمله نویسنده‌های مکتب «رمانتیسیزم» است که آثارش انباشته از «بیماری قرن»‌اند. حتی در مورد او می‌توان باز هم زیاده‌روی کرد و باور داشت که آثار شاتوبریان یک‌تنه سراسرِ سرگشتگی، زیاده‌روی در شرح عواطف، تبختر و طغیان «رمانتیسیزم» را در خود جاي می‌دهد.