ادبیات، فلسفه، سیاست

tabrae___

«تبرئه»؛ مجالی برای آموختن

یادداشتی بر نمایش «تبرئه» به نویسندگی جسیکا بلنک و اریک جنسون، ترجمه و کارگردانی منیژه محامدی | نوشته‌ٔ بابک عبدالملکیان

منیژه محامدی را اهالی تئاتر ایران به خوبی می‌شناسند. مولف، مترجم و کارگردان، اما آنچه پیش و بیش از هر عنوان دیگری برازنده اوست، معلمی است. او بیش از طول عمر بسیاری از چهره‌های شناخته‌شده تئاتر امروز، در دانشگاه‌های مختلف کشور سابقه تدریس دارد و چندین نسل از بازیگران، طراحان، کارگردانان، مدیران و حتی مدرسان تئاتر امروز، حضور در کلاس‌های درس او را تجربه کرده‌اند.

پادکست مجله نبشت را اینجا بشنوید:

مطالب مرتبط

منیژه محامدی را اهالی تئاتر ایران به خوبی می‌شناسند. مولف، مترجم و کارگردان، اما آنچه پیش و بیش از هر عنوان دیگری برازنده اوست، معلمی است. او بیش از طول عمر بسیاری از چهره‌های شناخته‌شده تئاتر امروز، در دانشگاه‌های مختلف کشور سابقه تدریس دارد و چندین نسل از بازیگران، طراحان، کارگردانان، مدیران و حتی مدرسان تئاتر امروز، حضور در کلاس‌های درس او را تجربه کرده‌اند.

اما آنچه او را از بسیاری از معلمان هم‌نسل خویش متمایز می‌کند، تناسب و تطابق همیشگی آموزش‌های دانشگاهی اوست با آنچه که به‌عنوان خلق هنری‌اش، در مقام کارگردان، به روی صحنه به نمایش می‌گذارد. این وجه تمایز را دانشجویان تئاتر، بهتر درک خواهند کرد. آنان که در کلاس‌های دانشگاه، مباحث مختلف تئوری تئاتر را از بسیاری از اساتید شنیده‌اند، اما هنگامی که برای گرفتن درس عملی، به تماشای اجراهای‌شان نشسته‌اند، در بسیاری موارد دچار تناقض شده‌اند.

نمایش‌هایی که منیژه محامدی به صحنه می‌برد، ممکن است که بسیاری از تماشاگران را شگفت زده نکند، اما آنچه که مسلم به نظر می‌رسد این است که هیچ تماشاگری، با تمسخر، خشم یا سردرد از سالن اجرای وی خارج نشده و نخواهد شد. اجراهای او شاید برای طرفداران و مشتاقان نمایش‌های فرم‌گرا و مبتنی بر تصویر اغناکننده نباشند، اما بی‌تردید هواداران همه اشکال و شیوه‌های اجرایی، به استاندارد و اصولی‌بودن نحوه به‌کارگیری و اجرای همه عناصر نمایش‌های وی اذعان داشته و دارند.

به طور خلاصه شاید بتوان گفت که طیف اجراهای منیژه محامدی (از موفق‌ترین آثار وی گرفته تا مواردی که با اقبال کمتری مواجه شده‌اند)، همگی در یک نقطه اشتراک دارند، که آن، تجسم بی‌کم و کاست و جامع و مانع آموزه‌های تئوریک تئاتر است. از پایه‌ای‌ترین و ابتدایی‌ترین اصول و چارچوب‌ها، تا چگونگی عبور از قواعد رایج و حرکت به سمت روش‌های خلاقانه و زیبایی‌شناسی شخصی هنرمند، به نحوی که در تضاد با قواعد پذیرفته‌شده نباشد. نمایش «تبرئه» که این روزها، در سالن استاد سمندریان مجموعه تئاتر ایرانشهر روی صحنه  است، نمونه خوبی در اثبات این مدعاست.

یکی از ابتدایی‌ترین اصول آثار نمایشی، دادن اطلاعات اولیه به تماشاگر است، اطلاعات در خصوص موضوعی که قرار است بدان پرداخته شود و همچنین مشخص کردن قراردادهای اجرا با وی (نحوه ی پرداختن به موضوع مد نظر، شیوه ی اجرایی و یا زبان اجرا). تماشاگر، پیش از ورود به سالن اجرا، می‌داند که قرار است با نمایش واقعیت مواجه شود، نه عینیت آن. قرار است داستانی برای وی روایت شود و یا در جریان ماجرایی قرار گیرد؛ آن هم از زبان کارگردان یا از دریچه چشم او. بنابراین لازم و ضروری است که زبان مورد استفده کارگردان و یا زاویه و نحوه نگاه او به ماجرای مذکور، به اطلاع تماشاگر رسیده و با مولفه‌ها و قراردادهایی که در طول اجرا (متفاوت با قواعد رایج در زندگی روزمره) مورد استفاده قرار خواهد گرفت، آشنا شود و بر سر آن‌ها توافق حاصل شود.

منیژه محامدی بیش از طول عمر بسیاری از چهره‌های شناخته‌شده تئاتر امروز، در دانشگاه‌های مختلف کشور تدریس کرده است.

این مراسم معارفه، در همان لحظه ورود تماشاگر به سالن اجرای نمایش «تبرئه» به موجزترین روش ممکن صورت می‌گیرد. بنابراین می‌توان گفت: «کلاس درس، پیش از شروع نمایش آغاز شده است.»

آنچه پیش از شروع نمایش بر صحنه می‌بینیم، مجموعه‌ای از سلول های‌تنگ و تاریک و به‌هم چسبیده‌ای است که زیر پای مردانی قرار گرفته‌اند، سرتاپا سیاه‌پوش، با کلاه کابوی بر سر. بنابراین به سادگی می‌توان دریافت که نمایش به ماجرای مردان و زنانی در بند خواهد پرداخت. زندانیانی که زیر پای قانون‌اند، نه در برابر آن؛ و قانونی که سیاه‌پوش است و نماد غرب وحشی را بر سر دارد، نه نشانه‌ای از مدنیت یا وجوه مدرن آن را.

مجموعه این نشانه‌ها، از همان ابتدای نمایش (و حتی پیش از آن) تماشاگر را از افتادن در ورطه سردرگمی می‌رهاند و به او اجازه می‌دهد که با ذهنی آماده و روشن، پای روایت محمد اسکندری (اریک جنسون) و مهوش افشارپناه (جسیکا بلنک) از چارچوب کلی قصه بنشیند.

دو بازیگری که اگرچه پیش از این، در طول سالیان دراز فعالیت حرفه ای خود، در آثار مختلف نمایشی، بارها قابلیت‌های اجرایی ویژه‌شان را برای همه اهالی تئاتر به اثبات رسانده‌اند، این بار و به فراخور قواعد این بازی، در کمال تواضع و وقار، بدون ذره‌ای خودنمایی و اغراق در رفتار صحنه‌ای، مجموعه‌ای کامل از آموزش اصول پایه‌ای بازیگری را به نمایش می‌گذارند. ایست شکیل و با ثبات، دست‌ها در کنترل کامل و اجتناب از هرگونه حرکت زائد، صدای تنظیم شده با فاصله اندک صحنه با تماشاگر، ادای دقیق حروف و شمردگی اثرگذار کلام، نگاه در گردش آرام و حساب‌شده میان بازیگر روبرو و تماشاگر، رد و بدل شدن منظم و در عین حال منعطف دیالوگ میان دو بازیگر، بدون کم‌ترین شتاب یا توقف نا به‌جا و … که در کنار هم، نمونه کاملی از آموزش عملی اصول پایه‌ای بازیگری را به معرض تماشا می‌گذارند. آن هم در روزگاری که بسیاری از بازیگران جوان و تازه‌کار، به تاثر از جو رایج سال‌های اخیر تئاتر، پیش از آموختن این اصول، داعیه عبور از بازیگری رئالیستی و ورود به جهان آثار فرمالیستی، تئاتر فیزیکال، هپنینگ آرت، پرفورمنس آرت و … را دارند.

 در طول اجرا، اگرچه بارها، گریزهای سورئالیستی و گاه اکسپرسیونیستی را در میزانسن، نورپردازی، موسیقی و … شاهد هستیم، اما منطق روایی اثر، همواره پابرجا و محیط بر وقایع اجرا است و روند قصه‌گویی، هیچ‌گاه قربانی این گریزها و زبان و زیبایی‌شناسی شخصی کارگردان نمی‌شود. به عبارت ساده‌تر، اگرچه روایت، خطی و یکنواخت نیست، اما تماشاگر هرگز سردرگم نشده و ارتباط با تماشاگر، قربانی هنرنمایی کارگردان نمی‌شود. بهره‌گیری از امکان قرارداد با تماشاگر (که از مبانی اساسی هنر تئاتر است)، به ساده‌ترین و روان‌ترین شکل، درس دیگری است که محامدی به دانشجویان (و همه علاقه‌مندان آموختن) تئاتر می‌دهد. آنجا که علی نجفی (رابرت هیز) بدون داشتن گریم ویژه، خود را سیاه‌پوست، و آیلار نوشهری با تغییر کوچکی در ایست و لحن، خود را «سو» ، «گلوریا»، «بتی» و … معرفی می‌کنند.     

زمان اجرا (با وجود آنکه طبیعتا ریتم در شب‌های مختلف، متفاوت است)، از ۷۰ دقیقه تجاوز نمی‌کند؛ که این محدوده زمانی (با اندکی تفاوت در نمایش‌های مختلف) ویژگی بارز دیگری است که کمابیش در همه آثار منیژه محامدی مشترک است و یادآور سرعت زندگی و حوصله تماشاگر امروز است.

آخرین و شاید مهم‌ترین آموزه کارگردان (البته برای آنها که با چهره وی آشنایی دارند)، حضور او در میان تماشاگران است که چند درس در خود نهفته دارد:

الف: کار کارگردان، پیش از آغاز نمایش تمام شده است.

ب: این قاعده شامل همان اجرا می‌شود و کارگردان باید تا پیش از اجرای آخر نیز، مشغول تماشای دقیق و اصلاح هر روزه اثر خود باشد.

پ: این اصلاح، زمانی می‌تواند به بهترین شکل صورت گیرد که کارگردان، خود را در جایگاه تماشاگران قرار دهد و علاوه بر نمایش، واکنش‌های تماشاگران در لحظات مختلف اجرا را نیز مد نظر قرار دهد.

همه آنچه که تاکنون گفته شد، بالتبع بدین معنا نیست که نمایش «تبرئه»، بری از نقطه ضعف است، اما هدف بیش از تحلیل اثر مذکور، بهره گیری از آن به عنوان یک نمونه، جهت یادآوری نکاتی بود که می‌توانند مورد توجه اهالی تئاتر قرار گرفته و این اجرا را به مجالی برای آموختن تبدیل کنند.  

 

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش