قتل ساموئل پتی، معلم تاریخ فرانسوی به دست یک جوان چچنیتبار در فرانسه، تازهترین حملهٔ مسلمانان افراطی به ارزشهای دموکراتیک به بهانه «توهین به مقدسات دینی» است. پس از آنکه ساموئل پتی کاریکاتورهای پیامبر اسلام را به عنوان بخشی از برنامه درسی خود به دانشآموزان نشان داد، عبدالله انزوروف، مهاجم چچنی تبار، گلوی این معلم تاریخ را برید و خود نیز به دست ماموران پلیس کشته شد.
این حادثه، که حملهای تروریستی طبقهبندی شده، از سوی بسیاری از مقامات و شهروندان کشورهای اروپایی محکوم شد و امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه در مراسم ادای احترام به ساموئل پتی تاکید کرد که کشورش «هیچگاه از حمایت کاریکاتور و طراحان آن دست نخواهد کشید.»
مصونیت دین از آزادی بیان؟
این گونه حملات واکنشهای زیادی را در میان مردم برمیانگیزد؛ ولی در کنار محکومیت گسترده آن از سوی مردم عادی و مقامات، افراد و گروههای تندرو از اینگونه اقدامات مرگبار را به عنوان دفاع از «اعتقادات دینی» تجلیل میکنند و با عاملان این حملات همدلی نشان میدهند. در این میان، گروهی اغلب صاحبنظر و نواندیش مسلمان نیز در کشورهای اروپایی همزمان با محکومیت اقدامات خشونتبار، دلیل این حملات را مصون نبودن اعتقادات دینی مسلمانان از آزادی بیان میدانند. این گروه استدلالهای قابل تأملی دارد، ولی تقریبا همه آنها در نهایت به لزوم محدودیت آزادی بیان در رابطه با اعتقادات دینی ختم میشود.
مثلا یاسر میردامادی، پژوهشگر و اندیشمند دینی معتقد است که در بحث آزادی بیان باید «حقوق اقلیتهای دینی، مذهبی، قومی، جنسی و غیره» رعایت شود ورنه به «واکنش خشن و پراستیصال اقلیت به سرکوب اکثریت» منجر میشود.
به عبارتی، خلاصهٔ تقریبا همه استدلالهای مسلمانان نواندیش این است که واکنش خشونتبار مسلمانان در برابر حس توهین به اعتقاداتشان، مسئلهای نه پسندیده، اما اجتنابناپذیر است و برای حل این معضل و دستیابی به همزیستی مسالمتآمیز اعتقادات دینی باید از آزادی بیان مصون باشد.
تقابل دو نوع اندیشه
ذکر ایننکته مهم است که اکثریت قاطع مسلمانان جهان تندرو و افراطی نیستند. در بیشتر کشورهای اسلامی و غیر اسلامی – از جمله افغانستان و بریتانیا به تجربه نگارنده – مسلمانان عموما خصلتهایی مثل مدارا، رواداری، نیکوکاری، احترام به عقاید دیگران، همزیستی مسالمتآمیز و پرهیز از خشونت را از آموزههای مهم دینی یا ارزشهای فرهنگی خود به شمار میآورند.
در افغانستان اهل تسنن و شیعیان قرنها با هم زندگی کردهاند بیآنکه اختلافات مذهبی منجر به برخوردهای عمده میان آنها شود. اقلیتهای یهودی و سیک نیز تقریبا هیچوقت به دلیل اعتقاد خود مورد تبعیض یا ظلم سیستماتیک از سوی جامعه قرار نداشتهاند. گرچه نمیتوان ادعا کرد که اقلیتهای دینی ساکن در کشورهای اسلامی از حقوق کاملا برابر با اکثریت جامعه برخوردار بودهاند، اما به نظر میرسد پس از روی کار آمدن اندیشه اسلام سیاسی، وضعیت این اقلیتها در همه کشورهای اسلامی به وخامت گرایید.
با اینحال، بررسی ابعاد و دلایل حملات تروریستی اسلامگرایان نشان میدهد که واکنشهای خشونتبار مسلمانان تندرو در برابر نقد دین بسیار پیچیدهتر از آن است که با محدود کردن آزادی بیان حل شود. به عبارت دیگر، فروکاستن اختلاف نظر مسلمانان تندرو با ارزشهای دموکراتیک به صرفا «مسئله آزادی بیان در نقد اعتقادات دینی» سادهانگاری و نادیدهگرفتن تصویر بزرگتر است. مصون نبودن اعتقادات دینی از آزادی بیان فقط یکی از بهانههای اسلامگرایان تندرو برای دست زدن به حملات تروریستی، و بخشی کوچک از تقابل بزرگتری است که میتوان آن را «تقابل اندیشه انسانی مبتنی بر تجربه عینی و اندیشه دینی با محور ایمان» تعبیر کرد.
آیا آزادی بیان مطلق است؟
مطلق بودن آزادی بیان اغلب به عنوان یک معضل از سوی برخی اندیشمندان – عمدتا مسلمان – مطرح میشود ولی – عمدا یا سهوا– در تبیین ویژگی مطلق بودن به خطا میروند. نوشیدن مشروبات الکلی نیز در کشورهای غیراسلامی مطلقا آزاد است؛ به این معنا که هیچ قانونی مقدار یا نوع الکلی را که فرد مصرف میکند، محدود نمیکند. از این لحاظ، فرد در تصمیمگیری خود برای نوشیدن (یا ننوشیدن) مشروب اختیار کامل دارد. اما قانونی کاملا جداگانه برای ایمنی رانندگی حکم کرده که رانندگی در حال مستی جرم است.
قانونگذار حق آزادی بیان، را با درنظرداشت نیازهای امروز انسان مدرن و تضمین آینده بهتر جامعه تعریف میکند، نه براساس آموزههای دینی یا ارزشهای فرهنگی گروههای اجتماعیای که در آن جامعه زندگی میکنند.
آزادی بیان نیز به همین شکل مطلق است؛ هیچ قانونی به شکلی فعالانه یا پیشگیرانه به بهانهٔ مثلا جلوگیری از احتمال سوءاستفاده از آزادی بیان برای تجاوز به حقوق دیگران آزادی بیان را محدود نمیکند (کاری که دولتهای ایران، افغانستان و یا کشورهای مشابه میکنند)، اما قوانینی جداگانه برای حفاظت از حریم خصوصی، کرامت و حقوق افراد وضع شده که اگر به فردی تهمت زده شد و یا به حریم خصوصی او تجاوز شد، براساس آن قانون به موضوع رسیدگی شود. با وجود این قوانین، هیچ نیازی به محدود کردن آزادی بیان از طریق وضع یک قانون ویژه نیست.
در عمل، آنچه طرفداران مصونیت اعتقادات دینی میخواهند، به مثابه نوعی امتیاز، شبیه امتیازاتی است که رهبران کشورهای مستبد برای خود قائل هستند؛ مثلا در ایران و کره شمالی انتقاد از رهبر یا کشیدن کاریکاتور او قانونا یا عرفا ممنوع است. قائل شدن چنین امتیازی به یک گروه اجتماعی ناقض حقوق اساسی دیگر شهروندان و موجب نابرابری آنها در برابر قانون خواهد شد.
آزادی بیان یک حق اساسی انسانی، و حاصل قرنها تجربه بشر برای ایجاد جامعهای برابر است. حقوق اساسی، از جمله حق آزادی بیان، را قانونگذاران با درنظرداشت نیازهای امروز انسان مدرن و تضمین آینده بهتر جامعه تعریف میکنند، نه براساس آموزههای دینی یا ارزشهای فرهنگی گروههای اجتماعیای که در آن جامعه زندگی میکنند. در واقع، این گروههای اجتماعیاند که ملزم به پذیرش ارزشهای اساسی جامعه و قوانین مرتبط با آناند، و نه برعکس.
همزمان، حق عقیده داشتن و انجام مناسک دینی نیز از حقوق اساسی شهروندان است و دولتها در جوامع باز قانونا مکلفند امکانات لازم – مثل محل عبادت – را برای شهروندان دیندار فراهم سازند. و از آنجا که همه پیروان ادیان به عنوان شهروندان حقوقی برابر دارند، بدیهی است که قانون نمیتواند به پیروان یک دین خاص امتیاز بیشتر یا کمتری قائل شود.
قدسیت اعتقادات دینی نزد مومنان قابل درک است، اما حتی باورمندان به یک دین هم حاضر نیستند از حق خود برای رعایت حرمت باورهای پیروان یک دین دیگر بگذرند. مثلا آیا مسلمانانی که در یک محله هندونشین در لندن زندگی میکنند، حاضرند به خاطر احترام به باورهای همسایههای خود گوشت گاو نخورند (یا حداقل پنهانی مصرف کنند)؟ آیا همه مسیحیان حاضرند در ماه رمضان به احترام مسلمانان محله خود از خوردن و نوشیدن در ملاءعام خودداری کنند؟
علاوه بر این، نظام قضایی جوامع قانونمند مثل کشورهای اروپایی، راههای سادهای برای شکایت شهروندان در نظر گرفته است؛ به دادگاه کشاندن افراد، نهادها و حتی ادارات دولتی از سوی شهروندان در این کشورها امر غریبی نیست و نهادهای اسلامی در کشورهای اروپا بارها روزنامهها و از جمله رسانههای دانمارکی و فرانسوی را به خاطر نشر کارتونهای پیامبر به دادگاه کشاندهاند.
آیا نقد دین در مقوله «گفتار نفرتزا» میگنجد؟
برخی اندیشمندان مسلمان (و نیز غیرمسلمان) باور دارند که عملی مثل کشیدن کارتون پیامبر اسلام باید به مثابه «گفتار نفرتزا» یا Hate Speech تلقی، و با آن برخورد شود. کنوانسیون بینالمللی حقوق و مدنی و سیاسی «گفتار نفرتزا» را «هرگونه حمایت از نفرتپراکنی براساس ملیت، نژاد یا دین که به مثابه تحریک به تبعیض، خصومت و یا خشونت باشد» تعریف کرده است. در مواردی شکایات مسلمانان از نشر کارتونهای پیامبر با اتکاء بر مقوله «گفتار نفرتزا» بوده اما به لحاظ قانونی، هیچ دادگاهی حداقل در اروپا تا بحال به نفع مسلمانان رای نداده است.
کارتون به عنوان یک قالب موثر رسانهای به رسمیت شناخته میشود و مسلما هدف آن تحریک به نفرت از – یا دعوت به تبعیض و خصومت – سوژه کارتون نیست.
کشیدن کارتون (مثل طنز) به عنوان یک قالب موثر رسانهای به رسمیت شناخته میشود و مسلما هدف آن تحریک به نفرت از – یا دعوت به تبعیض و خصومت – سوژه کارتون نیست. وگرنه بدیهی است که در آنصورت سوژههای کارتونها که معمولا سیاستمداران قدرتمندی هستند، میتوانستند از طراح کارتون یا نشریه به خاطر «گفتار نفرتزا» شکایت کنند. گذشته از آن، این فقط مسلمانان نیستند که از انتشار کارتونهایی با مضامین دینی شکایت دارند. نهادهای مسیحی (بخصوص کاتولیکها) بارها به خاطر انتشار کارتونهای شخصیتهای دینی به دادگاه شکایت کردهاند.
در سال ۲۰۱۰، در اوج اتهامات مرتبط با سوءاستفاده جنسی کشیشهای کاتولیک از کودکان، ژان پلانتو، کارتونیست فرانسوی کارتونی از پاپ بندیکت شانزدهم در حال عمل جنسی با یک کودک کشید. اما دادگاه شکایت کلیسای کاتولیک از این کارتونیست را وارد ندانست و او را تبرئه کرد.
ظاهرا سوءتفاهم از آنجا ناشی میشود که بیشتر دینداران و به ویژه مسلمانان صرفا تقدس اعتقادات اسلامی نزد خود و برداشت توهینآمیزشان از یک کارتون یا نوشته را برای شمولیت آن در «گفتار نفرتزا» کافی میدانند و به تعریف حقوقی و قانونی این مقوله – که در نظام قضایی و قوانین هر کشور میتواند متفاوت باشد – توجهی ندارند.
به عبارت دیگر، مسلمانان انتظار دارند صرفا نارضایتی یا آزردگی آنها از یک کارتون دلیلی قانونی برای منع نشر آن به حساب آید ولی به ندرت ممکن است عین نارضایتی یا آزردگی را در میان مثلا هندوها به خاطر نشر کارتون یا نوشتهای که به نظر این گروه مذهبی به اعتقاداتشان توهین کرده، موجه بدانند.
احترام متقابل به عقاید
در مقابل، بسیاری از اندیشمندان احترام متقابل گروههای اجتماعی به عقاید یکدیگر را راهی سادهتر و عملیتر میدانند. آزادی بیان یک حق مطلق است و این مطلق بودن به فرد اختیار میدهد که کجا و به چه صورت از آن بهره گیرد. در بریتانیا و بیشتر کشورهای اروپایی، مدارا وهمپذیری از ارزشهای اصلی این جوامع است. نکته قابل تأمل این است که برای مدارا و همپذیری هیچ قانونی وضع نشده است؛ مبنای این رفتارها ایدههای انتزاعی است و به دشواری میتوان تعریف مشخصی از آن به دست داد که در همه وضعیتها کاربرد داشته باشد.
در بریتانیا اگر همسایه طبقه بالا مهمانی به راه اندازد و صدای موسیقی مانع از خواب شما شود، حق دارید به پلیس اطلاع دهید و یا آنکه از شادمانی همسایهاتان خوشحال شوید و به جای زنگ زدن به پلیس پنجرهها را ببینید تا صدای موسیقی کمتر اذیتتان کند. هر کدام از این انتخابها حق شماست. در بریتانیا هیچ قانونی شما را وادار نمیکند که در ماه رمضان از خوردن و نوشیدن در برابر همسایههای مسلمانتان خودداری کنید. ولی انتخاب شماست که با اینکار به عقاید همسایهتان احترام بگذارید.