ادبیات، فلسفه، سیاست

Karabakh

رویارویی آذربایجان و ارمنستان؛ ایران و ترکیه درگیر خواهند شد؟

آتول سینگ، آنتون شاوبل

آذربایجان بعد از تصاحبِ ناگورنو-قره‌باغ حالا دنبالِ کریدوری است که با گذر از ارمنستان به نخجوان می‌رسد. اما این می‌تواند ترکیه و ایران را با هم درگیر کند و ثبات کل منطقه را تهدید کند…

ارمنستان یک دستِ بد را ضعیف بازی کرده و آذربایجان از فرصتی تاریخی به‌خوبی بهره جسته. آذربایجان بعد از تصاحبِ ناگورنو-قره‌باغ حالا دنبالِ کریدوری است که با گذر از ارمنستان به نخجوانِ جداافتاده از آذربایجان می‌رود. اما این می‌تواند ترکیه و ایران را با هم درگیر کند و ثبات کل منطقه را تهدید کند.

***

زمانی ارمنستان بخشی از امپراتوری عثمانی و آذربایجان در دستِ سلسلهٔ قاجار بود. با زوال و فروپاشی دو امپراتوری، ارمنستان و آذربایجان بخشی از اتحاد شوروی شدند. در ۱۹۹۱ اتحاد شوروی هم پاشید. از آن زمان ارمنستان و آذربایجان بر سر تصاحبِ قره‌باغ و نخجوان با هم درگیر شده‌اند. قره‌باغ داخلِ آذربایجان قرار دارد و تا دو ماه پیش ارمنی‌ها در آن زندگی می‌کردند. برعکس، نخجوان در محاصرهٔ ارمنستان است و هنوز آذربایجانی‌ها در آن زندگی می‌کنند، و با ایران و ترکیه مرز دارد. درست است؛ پیچیده به نظر می‌رسد ولی بیشتر بقایای امپریالیسم همین‌طور هستند.

در ۱۹ سپتامبرِ امسال آذربایجان حملهٔ نظامی گسترده‌ای را علیهِ ناگورنو-قره‌باغ یا همان قره‌باغِ کوهستانی آغاز کرد: یک ناحیهٔ ارمنی‌نشینِ خودمختار که خودش را جمهوری آرتساخ می‌نامید. طی ۲۴ ساعت این به‌اصطلاح جمهوری از بین رفت. حالا نیروهای نظامی آذربایجان قره‌باغ را در دست دارند. نیروی نظامیِ آرتساخ منحل شده و مردمی که قرن‌ها اگر نه هزاران سال آن‌جا زندگی می‌کردند، به ارمنستان گریخته‌اند.

برخی در آمریکا معتقدند که ارمنی‌ها یک پاکسازی قومیِ آنی را تجربه می‌کنند. برخی هم از آذربایجان دفاع می‌کنند و می‌گویند که این کشور صرفا حاکمیت ارضی خود را به این منطقه برگردانده است؛ و این‌که قره‌باغ و نواحی اطرافش همگی اراضی قانونی آذربایجان بوده‌اند که تا چند سال پیش در کنترل ارمنستان قرار داشت.

آذربایجانی‌ها هم ادعا می‌کنند که این خروجِ دسته‌جمعیِ ارامنه، داوطلبانه است. رئیس‌جمهور آذربایجان الهام علی‌اف وعده داده از حقوق مدنی ارامنهٔ قره‌باغ حفاظت کند، ولی بعد از سال‌ها بی‌اعتمادی و نفرت‌پراکنیِ علنی بین دو قوم، ارامنه از ترسِ آزار و کشتار فرار کردند.

تاریخی بغرنج که به قرن‌ها پیش برمی‌گردد

در ادوار مختلف تاریخ، جنوب قفقاز در دست امپراتوری‌های مختلف بود. جنگ‌سالارانی چون کوروش و اسکندر و پومپی این منطقهٔ کوهستانی را در نوردیده‌اند. در دوران باستان اگر می‌خواستی لقبِ کبیر را به دست بیاوری، فتحِ قفقاز جنوبیِ ضروری بود.

چرا قفقاز جنوبی این‌قدر برای امثالِ کوروش و اسکندرِ کبیر مهم بود؟ جوابش در جغرافیای آن نهفته است.

قفقاز جنوبی در تقاطعِ امپراتوری‌ها قرار دارد. در غربش دریای مدیترانه واقع شده که کانون امپراتوری‌های مقدونی، روم، و عثمانی بود. در شمال و شرقش (تا ماورای خزر) علفزارهای بزرگ اوراسیا واقع شده که زمانی مغول‌ها و حالا روس‌ها آن را در دست دارند. در جنوبش رودهای دجله و فرات قرار دارد، همان بین‌النهرین قدیم، و فلات ایران که پایگاهِ امپراتوری هخامنشی بود.

این ناحیهٔ کوهستانی محل تلاقی امپراتوری‌های بزرگ و میدان نبرد ابرقدرت‌ها بوده است. ارمنستان مدام بین رومیان و هخامنشیان دست به دست می‌شد. و طی پنج قرن گذشته، ایرانِ صفوی، ترکیهٔ عثمانی و امپراتوری روسیه بخش‌های مختلف این سرزمین را در ادوار مختلف در دست داشتند. امروز هم دولِ جایگزینِ آن‌ها بر سر قفقاز جنوبی درگیرند.

جنگ جهانی اول نقش اساسی در شکل‌دهیِ قفقاز جنوبیِ مدرن داشت. روسیهٔ تزاری شکست فاجعه‌باری خورد. در ۱۹۱۷ انقلابی در گرفت و قبضهٔ روسیه بر این منطقه از بین رفت. ایده‌آلیست‌ها فدراسیونِ قفقاز جنوبی را شکل دادند که فقط در عرض پنج هفته تجزیه شد به: ارمنستان و آذربایجان و گرجستان. در این عصرِ ناسیونالیسم، تشکیل کشوری چندقومی غیرممکن به نظر می‌رسید، آن هم برای قفقاز جنوبیِ سرکش.

عثمانی‌ها هم مثل روس‌ها در جنگ جهانی اول بد آوردند. ارمنستان با بهره‌برداری از ضعفِ عثمانی، کنترلِ نخجوان را در دست گرفت. جمعیتِ مسلمانِ محلی شورش کرد ولی ارمنستان کنترلش را حفظ کرد. آذربایجان بر سر تصاحبِ قره‌باغ و زنگزور با ارمنستان جنگید ولی دو کشورِ جوان به پیروزی قاطعی نرسیدند.

با پایان جنگ جهانی اول، امپراتوری عثمانی هم فرو پاشید. مصطفی کمال آتاتورک تصمیم گرفت دولت‌ملتِ مدرنِ تُرک را تاسیس کند. یک امپراتوری چندقومی از بین رفت و یک ملتِ قومیِ همگن پدید آمد. تُرک‌ها یونانیان و ارمنیان را از این کشور اخراج کردند. در واقع ترکیهٔ مدرن با پاکسازیِ قومی شکل گرفت؛ گرچه عثمانی‌ها با نسل‌کشیِ ارامنه در ۱۹۱۵ این روند را استارت زده بودند.

آتاتورک پیمانِ صلحِ تحمیلی از سوی متفقینِ فاتح در ۱۹۲۰ را قبول نداشت: پیمان سِور بخش‌های عربی و یونانی امپراتوریِ عثمانی را از دست ترک‌ها گرفت. انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها سرزمین‌های عربی را بین خودشان قسمت کردند، و به‌علاوهٔ ایتالیا، ترکیه را به قلمروی نفوذ خود بدل کردند. آتاتورک نیروهای اشغالگر را شکست داد و پیمان قدیم را پاره کرد و پیمان لوزان را شکل داد که برای ترکیه خیلی مطلوب‌تر بود.

پیمان سِور که امروز عموما فراموش شده، استقلالِ ارمنستان را تامین می‌کرد. وودرو ویلسونِ ایده‌آلیست پیشنهاد داد که ارمنستان تحت‌الحمایهٔ آمریکا باشد. بر اساس پیمانِ ۱۹۲۰، ارمنستان چهارونیم برابرِ ارمنستان امروز بود. اما از شانسِ بد ویلسون و ارمنستان، آمریکا بعد از جنگ جهانی اولْ سیاستِ انزوا را اختیار کرد. سنای آمریکا از جامعهٔ ملل خارج شد و این برنامه‌های ویلسون برای ارمنستان را نابود کرد.

همزمان که آمریکا درونگرا می‌شد، اتحادجماهیر شوروی سوسیالیستیِ جدیدالتاسیس، یا همان شوروی، برگشت سراغِ کشورگشایی‌های روسی-امپریالیستیِ خودش. سپاه یازدهم شوروی، قفقاز جنوبی به‌شمول ارمنستان و آذربایجان را در همان سال ۱۹۲۰ تصرف کرد. پیمان سِور مرده به دنیا آمده بود.

طی هفت دههٔ بعد، ارمنستان و آذربایجان، جمهوری‌های شوروی بودند. مسکو مرزهای خود را معمولا بر اساس خطوطِ قومی ترسیم می‌کرد. زنگزور را به ارمنستان داد که باعث شد نخجوان بخشی جداافتاده از آذربایجان شود و قره‌باغ هم استانی خودمختار داخل آذربایجان شد. شورویچی‌ها به قره‌باغ می‌گفتند استانِ خودمختار ناگورنو-قره‌باغ. در زبان روسی عبارتِ ناگورنی کاراباخ یعنی قره‌باغِ کوهستانی.

آتشفشانِ خفتهٔ کوهستان قره‌باغ فوران می‌کند

در پایان دههٔ ۱۹۸۰، امپراتوری شوروی شروع به تجزیه کرد. دیوار برلین در پاییز ۱۹۸۹ فرو ریخت و در آخرین روزِ سال ۱۹۹۱، خودِ اتحاد شوروی هم پاشید. تنش‌های قومی که با سرکوبِ کمونیست‌ها کنترل شده بود مانند آتشفشانی خفته فوران کرد.

چند سال قبل در ۱۹۸۸ ارامنهٔ ساکنِ قره‌باغ خواستار آن شده بودند که منطقهٔ آن‌ها از آذربایجانِ شوروی به ارمنستانِ شوروی واگذار شود. این مناقشه در پی فروپاشی شوروی تبدیل شد به جنگ تمام‌عیار. تا سال ۱۹۹۴ طول کشید تا جنگ متوقف شود و ارمنستان پیروز میدان بود. نیروهای ارمنی کنترلِ ناگورنو-قره‌باغ و هفت منطقهٔ مجاور را در دست گرفتند. ارمنستان حالا ۲۰ درصدِ خاک آذربایجان را در دست داشت. حدود یک میلیون آذربایجانی تبدیل شدند به پناهنده و آوارگان داخلی جنگ. البته همه چیز هم به دلخواه ارمنستان نبود. حدود ۳۰۰ هزار تا ۵۰۰ هزار ارمنی از آذربایجان، قره‌باغ و نخجوان مجبور شدند به ارمنستان بروند.

پایان جنگِ ۱۹۹۴ منجر به صلح نشد. وقایعِ مرگبار ادامه یافت. هر دو طرف، از سربازان و نیروهای ویژه و توپخانه و دیگر سلاح‌های سنگین و اخیرا از پهپادها استفاده کردند. در بهار ۲۰۱۶، جنگ دیگری در گرفت ولی فقط بعد از چهار روز متوقف شد. اما صدها تن از هر دو طرف مردند. در کل، تا سال ۲۰۲۰ یک صلحِ پرتنش برقرار بود.

طی این صلحِ پرتنش، ارمنستان همکاری امنیتی با روسیه برقرار کرد و آذربایجان رابطهٔ نزدیک با ترکیه. اشتراک در دین اسلام و قومیتِ ترک کمک کرد. هرچند ارمنستان و روسیه بخشی از قلمروی مسیحیت ارتدکس شرق هستند، مسکو کماکان به آذربایجان سلاح می‌فروخت و هر دو طرف را بازی می‌داد.

در واقع از سال ۲۰۰۷ بود که اوضاع به‌شکلی چشمگیر چرخش کرد: کمپانیِ بی‌پی (انگلیس) در ۷۰ کیلومتری جنوب‌شرق باکو در عمق ۷۳۰۰ متری گاز کشف کرد.
به لطف این منبع گاز، در دههٔ ۲۰۱۰ موازنهٔ قوا کم‌کم به نفع آذربایجان چرخید. درعین‌حال، در دوران ریاست‌جمهوری رجب طیب اردوغان، ترکیه هویتِ اروپاییِ سکولارِ آتاتورک را دور انداخت و سیاست خارجیِ نوعثمانی را در پیش گرفت. اسلامِ سیاسیِ اردوغان منجر شد به حمایت نظامی بیشتر از آذربایجان که موضعِ ژئواستراتژیکِ باکو را تقویت کرد. افزایش درآمد گاز و حمایت نظامی ترکیه باعث شد تا در آرایش ژئوپولیتیکِ جدید در قفقاز جنوبی، آذربایجان بر ارمنستان برتری یابد.

اواخر سال ۲۰۲۰، آذربایجان در حرکتی قاطع بخش اعظم اراضی که ارمنستان از ۱۹۹۴ در اختیار داشت را پس گرفت. این جنگِ دوم قره‌باغ مدتِ ۴۴ روز طول کشید و دست‌کم ۶۵۰۰ کشته بر جای گذاشت. البته آذربایجان نتوانست از خطوط دفاعیِ آرتساخ عبور کند و روسیه میانجی برقراری یک آتش‌بسِ پرتنش شد. قرار شد حدود ۲۰۰۰ صلح‌بانِ روسی برای برقراری صلح مستقر شوند. این نیروها در طول کریدورِ پنج کیلومتری لاچین که تنها راهِ خشکی بینِ قره‌باغِ کوهستانی و ارمنستان است مستقر شدند.

اما این آتش‌بسْ کنترلِ برخی شهرهای قره‌باغِ کوهستانی را به آذربایجان داد، از جمله شهرِ شوشا، پایتختِ قره‌باغ، که ارمنی‌ها به آن می‌گویند شوشی. آذربایجان همین‌طور اراضیِ آذری‌نشنینِ اطراف این شهر که ارمنستان از ۱۹۹۴ در اختیار داشت را از آنِ خود کرد. ارامنهٔ محلی هم کماکان کنترل نیمهٔ شمالیِ منطقه به‌علاوهٔ استپاناکرت پایتختِ آرتساخ را نگه داشتند. قرار شد وضعیت سیاسیِ نهاییِ قره‌باغِ کوهستانی، در گفتگوهای صلح آتی معین شود.

آذربایجان از فرصت تاریخی بهره‌برداری می‌کند

نیاز به گفتن نیست که این صلح هم دوام نداشت. جنگِ روسیه-اوکراین در فوریهٔ ۲۰۲۲ شروع شد. انقلابِ مخملیِ سال ۲۰۱۸ ارمنستان هم حزبِ جمهوری‌خواهِ طرفدارِ روسیه که از ۱۹۹۹ در قدرت بود را از قدرت کنار زد و نیکول پاشینیان شد رئیس‌جمهور. ارمنستان سعی کرد خود را از شرّ روسیه خلاص کند و شروع کرد به لاسیدن با آمریکا. که این منجر به تحریکِ خرسِ روسی و خشم پوتین علیه پاشینیان شد.

باکو فرصتی تاریخی به دست آورد که با خوشحالی از آن استفاده کرد. در دسامبر ۲۰۲۲، آذربایجان موافقت‌نامه آتش‌بس ۲۰۲۰ را نقض کرد و کریدور لاچین را بست. این راهبندانِ ده-ماهه مانع از رسیدن غذا و سوخت و دارو به ۱۲۰ هزار ارمنی ساکن قره‌باغِ کوهستانی شد. صلح‌بانان روسی ایستادند و تماشا کردند و سرنوشتِ آرتساخ به هاله‌ای از ابهام فرو رفت.

تا بهار امسال دیگر ارمنستانی‌ها در وضع بدی افتاده بودند. پاشینیان در اقدامی شگرف از ادعای ارمنستان بر ناگورنو-قره‌باغ دست کشید تا این جنگِ قدیمی را متوقف کند. اما این هم صلح به بار نیاورد. در بهار امسال آذربایجان یک نقطهٔ کنترل امنیتی در کریدور لاچین مستقر کرد؛ کریدوری که به آن جادهٔ بقای آرتساخ گفته می‌شد. نه صلح‌بانان روسی و نه قدرت‌های غربی کمکِ خاصی نکردند. تا تابستانِ امسال دیگر همه چیز تمام شده بود. آذربایجان کنترل تمام قره‌باغ کوهستانی را در دست گرفت و آرتساخ از صفحهٔ روزگار محو شد و ارامنه به ارمنستان گریختند.

حدود دو هفته قبل از این حرکتِ سرنوشت‌ساز آذربایجان، پاشینیان گفته بود که تکیهٔ محض بر روسیه برای تضمینِ امنیت، اشتباهی استراتژیک بود. تاریخ شاید این حرف او را اشتباه لپی قلمداد کند، چون پاشینیان برای تضمین امنیتِ ارمنستان عمدتا به غرب و به‌خصوص به آمریکا تکیه کرده بود. البته به قول چینی‌ها: کوه‌ها مرتفع بود و امپراتور در دوردست. آمریکا آن‌قدر مشکل داشت که وقت نگرانی برای ارمنستان نداشت.

پاشینیان یک واقعیت ساده را فراموش کرد: سیاست عملیْ بازیِ بی‌رحمی‌ست. اتحادیهٔ اروپا بعد از آن‌که روسیه را تحریم کرد، به گازِ آذربایجان نیاز داشت. در سال ۲۰۲۱ اروپا ۸ میلیارد متر معکب گاز از آذربایجان وارد کرد. امسال انتظار می‌رود این میزان ۱۲ میلیارد متر مکعب باشد و احتمالا سال آینده دو برابر خواهد شد. واضح است که تامین گاز مهم‌تر از وحدتِ مسیحی اتحادیهٔ اروپاست. انگلیسِ پسابرگزیت هم از طریقِ کمپانیِ بی‌پی پول زیادی در می‌آورد؛ پس ارمنستان نباید انتظار کمک از سرزمینی داشته باشد که زمانی قلمروی ریچارد شیردل بود.

آذربایجان همین‌طور توانسته اسرائیل را طرفِ خودش بیاورد. بنا به گزارش‌ها، ۱۳ درصد صادرات سلاح اسرائیل در سال‌های ۲۰۲۱-۲۰۱۷، به مقصد آذربایجان بود. این شامل بیش از ۶۰ درصد واردات سلاح آذربایجان از جمله پهپاد و موشک و خمپاره بود. در ضمن، ۶۵ درصد واردات نفت خام اسرائیل در سال ۲۰۲۱ از آذربایجان آمد.

نکتهٔ خیلی ظریف‌تر از این آمارها، همکاری نزدیک استراتژیک بین اسرائیل و آذربایجان به دلایل سیاست عملی است. گفته شده که ارتش و استخبارات اسرائیل به پیروزی آذربایجان در قره‌باغ کمک کرده‌اند. طبیعتا اسرائیل از این کار منظور داشت. آذری‌ها حدود یک‌ششم جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند که سه برابر جمعیت کشور آذربایجان است. و هرچند آذری‌ها هنوز علیه تهران قیام نکرده‌اند، به رغم عمدتا شیعه بودن‌شان شاهد تبعیضات گسترده هستند. اسرائیل با حمایت از آذربایجان سعی می‌کند آذری‌های ایران را جذب کند و در آینده علیه تهران بشوراند. مهم‌تر این‌که گویا سازمان‌های نخبهٔ اسرائیل ‌ــ‌ مثل موساد، سایرت متکل، و یگان ۸۲۰۰ ‌ــ‌ از آذربایجان به عنوان پایگاه عملیاتی علیه ایران استفاده می‌کنند. اسرائیل برای امنیت ملیِ خودش، می‌تواند ارمنستان را کاملا نادیده بگیرد.

برای آمریکا، آذربایجان منافع ملی حیاتی است چون با دو دشمن آمریکا یعنی روسیه و ایران مرز دارد. واشنگتن نمی‌تواند بیش‌ازحد خاطرِ باکو را مکدر کند و آن را به آغوش روسیه سوق دهد. به رغم جمعیتِ قدرتمندِ ارامنهٔ ساکن آمریکا که تاریخاً از دموکرات‌ها حمایت کرده‌اند، دولتِ بایدن چشم خود را به کارهای آذربایجان بست و از ارمنستان حمایت نکرد.

در مقابل، ترکیه تمام و کمال از آذربایجان حمایت می‌کند. حدود یک هفته بعد از پیروزی آذربایجان در قره‌باغ، علی‌اف در نخجوان میزبان اردوغان بود. هر دو این پیروزی را تجلیل و معامله‌ای برای خط لولهٔ گاز امضاء کردند. اردوغان از وصل شدنِ نخجوان به دنیای ترک به‌شدت خشنود بود. حمایت ترکیه از آذربایجان، ناتو را فلج می‌کند و ناتو نمی‌تواند از ارمنستان حمایت کند. از طرفی بیشتر کشورهای مسلمان، از دنیای عربِ نزدیک تا پاکستانِ دورتر، از آذربایجان حمایت می‌کنند.

پاشینیانِ بیچاره منزوی است. او خود را میانِ دو دوستِ نه چندان مفید می‌بیند: ایرانِ همسایه و هندِ دوردست. هیچ‌کدام آن‌قدر قدرت ندارند که مصیبت را از ارمنستانِ محصور در خشکی دور کنند. گذشته از این‌ها، جنگِ اسرائیل و حماس سرنوشت ارمنستان را بیشتر در هالهٔ ابهام فرو برده است. کسی نیست که مانع تهاجم بیشتر از سوی آذربایجان شود.

اتفاق بعدی چیست؟

اردوغان و علی‌اف صراحتا نشان داده‌اند که نخجوان گزینهٔ بعدی در منوی آن‌هاست. آن‌ها می‌ترسند که ارمنستان با این ناحیهٔ محصورشدهٔ متشکل از ۴۶۰ هزار آذری، همان کاری را بکند که آذربایجان با ارامنهٔ ساکن ناحیهٔ محصورشدهٔ قره‌باغ کرد. پاکسازی قومی بازی‌ای است که هر دو کشور می‌توانند انجام دهند و آذربایجان پیش از آن‌که فرصت از دست برود باید از برتری خود استفاده کند.

برای همین باکو دنبالِ کریدورِ زنگزور است: حلقهٔ مواصلاتی که با گذشتن از جنوبی‌ترین قسمتِ ارمنستان به نخجوان می‌رسد. نخجوانِ محصورشده، مرزِ کوچک‌تری با ترکیه و مرزِ بسیار بزرگ‌تری با ایران دارد. ترکیه از تاسیس کریدور زنگزور حمایت می‌کند اما ایران با آن مخالف است. اعقابِ عثمانیان و صفویان دوباره در قفقاز جنوبی با هم برخورد کرده‌اند.

ترکیه زیر سلطهٔ اردوغان می‌خواهد سازمان دولت‌های ترک (که تلاشی برای اتحادِ اقوام ترک تا قزاقستان است) را شعله‌ور سازد. زمانی سوارانِ ترک بر آسیای میانه سلطه داشتند. امروز هم اردوغان برای گسترش نفوذ ترکیه، نه به غرب و شمال، که به شرق و جنوب چشم دوخته است. بنابراین کریدور زنگزور فرصتی برای تاسیس مسیر تجاری تازه‌ای بین اروپا-خاورمیانه-آسیای میانه-چین است.

اما با آن‌که عده‌ای وجودِ کریدور زنگزور را ناقض حاکمیت ارمنستان و نظم بین‌المللی خوانده‌اند، ایروان و باکو مشغول مذاکرات صلح هستند و همین دسامبر بر سر تبادل اسرای جنگی توافق کردند. بعد از شکست میانجی‌گری اتحادیهٔ اروپا و آمریکا و روسیه، حالا ارمنستان و آذربایجان مشغول مذاکرهٔ دوجانبهٔ مستقیم شده‌اند. با این حال، بی‌اعتمادی بین دو طرف عمیق است و بعید است دو طرف به یک توافق صلح ماندگار برسند.

تاکنون ارمنستان یک دستِ بد را ضعیف بازی کرده است. پاشینیان بیشترِ حمایتی که طی انقلابِ مخملی کسب کرد از دست داده است. حتی پیش از فتحِ قره‌باغ از سوی آذربایجان، محبوبیتِ پاشینیان به‌شدت رو به افول بود. حالا خیلی از ارامنه او را به عنوان رهبری ضعیف و بی‌کفایت سرزنش می‌کنند که کشور را به شکستی فاجعه‌بار کشاند.

ازطرفی پاشینیان مدام روس‌ها را ناراحت کرده است چون اجازه نداد نیروهای روسی مانورهای نظامی انجام دهند و از حضور در یک نشستِ ائتلاف خودداری کرد. ضمن این‌که ارمنستان به معاهدهٔ رم پیوسته است که مبنای تاسیس دادگاه کیفری بین‌المللی است: دادگاهی که قرارِ بازداشتِ پوتین را صادر کرده است. پاشینیان با پیوستن به چنین سازمانی، عملا به صورتِ تزارِ روسیه تُف کرد و خشم روسیه را بیشتر برانگیخت.

جالب آن‌که ارمنستان به لحاظ اقتصادی به روسیه وابسته است. و محصور بودنِ این کشور در خشکی اوضاع را بدتر می‌کند. ترکیه در غرب، آذربایجان در شرق، گرجستان در شمال و ایران در جنوب است. برای همین حدود ۴۰ درصد صادرات ارمنستان به روسیه می‌رود. ارمنستان برای تامین غله و گاز و کالاهای اساسی تقریبا به‌طور کامل به روسیه وابسته است. کمپانیِ گازپرومِ روسیه مالک تمامِ زیرساختِ توزیعِ گازِ ارمنستان است. این کشور به پول‌های ارسالی از طرفِ ارامنهٔ شاغل در روسیه وابسته است. در سال ۲۰۲۲، بالغ بر ۳٫۶ میلیارد دلار از کلِ ۵٫۱ میلیارد دلار وجوه ارسالی به این کشور از روسیه بود.

از طرفی ارمنستان هنوز عضوی از پیمان تاشکند، اتحادیهٔ کشورهای مستقل، و اتحادیهٔ اقتصادی اوراسیا است. از ابتدای جنگ روسیه و اوکراین، اقتصاد ارمنستان بیشتر به اقتصاد روسیه وابسته شده است. پاشینیان در سفر اخیر خود به روسیه وعدهٔ همکاری اقتصادی بیشتری را داده ولی بعید است پوتین به دست‌نشاندهٔ سابق خود و شورشیِ امروز شانسِ چندانی بدهد. روسیه می‌خواهد ارمنستان را به زور وادار به تسلیم کند و فقط وقتی کوتاه می‌آید که پاشینیان دیگر نخست‌وزیر نباشد.

پاشینیان با حمایتِ خارجیِ اندک و مشروع داخلیِ ناچیز در جایگاهی نیست که صلح کند. آذربایجان هم با کمک ترکیه ارمنستان را آن‌قدر زیر فشار خواهد گذاشت تا به مطلوب خود برسد. اگر پاشینیان تسلیم نشود، سربازانِ آذربایجانی می‌توانند از برتری خود استفاده کنند. اما این بار، جنگ ممکن است ترکیه و ایران را با هم وارد درگیری کند. روسیه منتظر می‌ماند و تماشا می‌کند ولی سرانجام دخالت می‌کند. اسرائیل، ناتو، انگلیس و آمریکا هم شاید به این درگیری کشیده شوند.

یک بار دیگر جنوب قفقاز به انبار باروت تبدیل شده است ولی عدهٔ کمی به این منطقه آن طور که باید توجه می‌کنند.

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش