طالبان از شریعت به عنوان بهانهای برای توجیه قوانین قرون وسطایی قبیلهای خود استفاده میکنند، و خشونت تنها متاع جامعهٔ مردسالار کشور است. تغییر این مدل کهنهٔ حکمرانی یعنی نابودی نظام طالبانی برای همیشه…
همبستگی شخصیتهای اپوزیسیون، اساسا محصول همان نوع اتحادی است که در داخل کشور شاهد هستیم. اینجا فصل مشترکْ مطالبهٔ تغییر رژیم در ایران به شیوهٔ مسالمتآمیز و تاسیس آیندهای دموکراتیک برای موزاییک رنگارنگ ملت ایران است…
دختران ایرانی در خط مقدم اعتراضات هستند، و مردم میفهمند که بیعفتی در بیحجابی نیست، بلکه در دولتیست که به خاطر حجاب به دختران تجاوز میکند. اما این مردم امروز به حمایت بسیار بیشتری نیاز دارند…
در سیستمی که تجاوز سعید طوسیها، قتل نجفیها، اختلاس خاوریها و زنجانیها، فساد و قساوت مرتضویها بیمجازات مانده و بدون «کش دادن» به دیدهی اغماض نگریسته میشود، ادیبان به دهشتناکترین شکل شکنجه و کشته میشوند…
این یک انقلاب است. این آخر جاده برای جمهوری اسلامی است. این رژیم قابل اصلاح نیست. اصلاحات سالها پیش تست شد. با این نوع رژیم و این نوع رهبر، اصلاحات ممکن نیست. حکومتِ جایگزین را عبارت «زن، زندگی، آزادی» تعیین خواهد کرد…
امید بر این فرض استوار است که ما نمیدانیم چه پیش خواهد آمد و در فضای عدم قطعیت جای کافی برای عمل وجود دارد. وقتی عدم قطعیت را به رسمیت میشناسید یعنی تصدیق میکنید که شاید بتوانید بر نتایج تاثیر بگذارید…
«امالقرای جهان اسلام»، «کعبهٔ آمالِ مسلمانان جهان»، «مهد تمدن نوین اسلامی»، هر روز در حال پاککردنِ آبروریزی تازهای از چهرهٔ خود است. «رهبر مسلمانانِ جهان» راه میرود و توطئهٔ «عناصر آمریکایی» را خنثی میکند…
شاکلهٔ رهبری در اسلامِ سیاسی چیست؟ ماهیت و رفتار نظام اسلامی چگونه است؟ جایگاه بازیگران قدرت و مردم کجاست؟ منافع و عوارضِ حکمرانی در نظام اسلامی چیست؟ افق حکومت اسلامی و رهبرانش کجاست؟
اگر زمانی، رنه دکارت، گمان میکرد که غده صنوبری مغز، منزلگاه روح است، حالا باید بپذیریم که مدارهای مشخصی در مغز، منزلگاه قانون دوم ترمودینامیک هستند و ما را به بردگان او تبدیل کردهاند. همان مدارهایی که بشر…
مشروعیت چیست؟ نامشروع کیست؟ قانون چیست، و ضدقانون کیست؟ عدالت چیست، و جنگل کجاست؟ چرا باید قانون را رعایت کرد، و چرا باید قانون را شکست؟ کجا و چرا قانونشکنیْ مشروع است؟
برای حکومت ایران و طالبان، کنترلِ بدنِ مردم بهطور عام و حجابِ اجباری بهطور خاص، یک مسئلهٔ هویتی و حیاتیست. یعنی «حجاب اختیاری» تهدیدِ وجودی محسوب میشود. این رژیمها با وسواسِ کنترل بر انسان شکل گرفتهاند…
جنگ با حقوقِ انسانْ یعنی خودفریبی و خودکشی. «زورسالاری» ایدئولوژیِ ضدانسانی و ضدزندگی است که به دیکتاتوریِ «نرسالار» ختم میشود: یک نظامِ زنستیزِ مردستیزِ انسانستیزِ جهانستیز که همه منتظرِ مرگ آن هستند…