دروغستان | از مجموعهی «ناگهان، ضربهای به در» نوشتهی اتگار کرت
همه چیز با یک رویا شروع شد. خوابی کوتاه و پراکنده درباره مادرش که مرده بود. در خوابش هر دو روی یک حصیر در فضایی سفید و تمیز، که نه آغازش پیدا بود و نه پایانش، نشسته بودند. کنار آنها، در آن فضای لایتناهی سفید یک ماشین آدامس بود که بالای سرش یک حباب شیشهای بزرگ پر از آدامسهای توپی رنگارنگ داشت. از آن ماشینهای قدیمی که یک سکه توش میانداختی و دستهاش را میچرخاندی و یک آدامس بیرون میافتاد. و در این خواب، مادر رابی به او گفت که جهان آخرت دارد کلافهاش میکند. چون هر چند مردم خیلی خوبی اطرافش هستند اما سیگار نیست و نه فقط سیگار، که قهوه هم ندارند، رادیو هم نیست. اصلا هیچی نیست.