مردی آمریکایی در ادینبورگ قصری را برانداز میکرد، اگر بشود اسم آن را قصر گذاشت، و نه خانهای سازمانی! جمعیتی از اهالی شهر و جهانگردان را دید که مقابل نردهها در طرف دیگر خیابان پرنسس جمع شده بودند. از خیابان عبور کرد و به پارک رفت. خبر خاصی نبود. بعد از مدتی ولولهای در میان جمعیت به راه افتاد و او ردّ نگاه مردم را به سمت برج و باروی قصر دنبال کرد. ردیفی از هیکلها نمایان شد که درست روی لبهی دیوار ایستاده بودند.