من، خانم محبوبه محنت؛ زندانی شمارهی 127، به مدت دو سال است که در این شرکت به کار ترجمهی بروشورهای ماشین آلات بستهبندی مشغولم. درب قهوهای شیک را به جلو هل می-دهم و وارد بخش خدمات میشوم. خانم منشی هنوز نیامده، روی میزش دسته نرگسی در حال پژمردن خودنمایی میکند. از آشپزخانه صدای شستن استکان میآید.