معرکه آخرین پُک و سینهکِش کردم و پریدم توی راهرو. اما آلوخ میدان نداد و سینه به سینه کرد. من باد کردم و کفتر شدم. همیشه آلوخ را اول میفرستادند تا گوشبُری کند. گوشبُری نکرد. گوشمالیهم نداد. فقط برزخ شد و گفت…