ادبیات، فلسفه، سیاست

kandhar_street

نشانی: سنگاپور، کوچهٔ قندهار

سمیع‌ مهدی، روزنامه‌نگار

قرار بود نان شب را در یک رستورانت مالیزیایی به نام «بومبو» صرف کنیم. با دیدن علامت Kandahar Street (کوچه‌ٔ کندهار) هیجان و کنجکاوی من بیش‌تر شد. هیجان ناشی از دیدن نام یکی از شهرهای افغانستان در جایی که حتا تصورش را هم نمی‌کردم. کنجکاوی من بیش‌تر در مورد راز این نام‌گذاری است. از خانم بیتی پرسیدم: چرا این خیابان را کندهار نام‌گذاری کرده‌اند؟

صدای اذان خفتن و سپس نماز جماعت از بلندگوهای مسجد سلطان در مرکز دولت-شهر سنگاپور، در محله‌ی کمپونگ گُلَم بلند است. یکی از همراهان ، که ظاهراً با شنیدن صدای اذان در کشورهای مسلمان‌نشین عادت ندارد، از راهنمای گردش‌گریِ ما می‌پرسد: آیا همیشه صدای مسجد بلند است؟

راهنمای ما، خانم بیتی، که خود اصالت چینایی دارد، بانوی سالمند ولی بسیار سرِحال و با انرژی است. در پاسخ می‌گوید: بلی، مسلمان‌ها نماز می‌خوانند.

همراهِ ما بارِدیگر می‌پرسد: آیا کسی در برابر صدای بلند اعتراض نمی‌کند؛ چون دارد فضای عمومی را محدود می‌سازد؟

خانم، با لبخند معناداری می‌گوید: شما می‌توانید سنگاپور را در جمع کشورهای با تحمل بلند مذهبی حساب کنید.

در میان گفت‌وگو و سوال‌های بی‌شماری که هریک از ما در مورد تاریخ و جامعه‌ی سنگاپور داریم، خانم بیتی ما را به کاخ آخرین فرمان‌روای مسلمان سنگاپور، سلطان حسین، می‌برد. کمپنیِ‌هند‌ِشرقی در برابر گرفتن جزیره‌ی سنگاپور از سلطان حسین محمد شاه در سال ۱۸۲۴،‌ محله‌ی کمپونگ گُلَم را برای او و ۶۰۰ نفر از اعضای خانواده‌اش واگذار کرد. در این محله، در کنار خانواده‌‌ی سلطان حسین، دیگر مسلمانان از اقوام بوگی، جاوایی، عرب‌ها، و بوینی‌ها نیز زندگی می‌کردند. به همین دلیل شمار مساجد این محله زیاد و بزرگ‌ترین آن مسجد سلطان است.

از کنار مسجد سلطان گذشتیم و به سوی «کوچه‌ی کندهار» به‌راه افتادیم. قرار بود نان شب را در یک رستورانت مالیزیایی به نام «بومبو» صرف کنیم. با دیدن علامت Kandahar Street (کوچه‌ٔ کندهار) هیجان و کنجکاوی من بیش‌تر شد. هیجان ناشی از دیدن نام یکی از شهرهای افغانستان در جایی که حتا تصورش را هم نمی‌کردم. کنجکاوی من بیش‌تر در مورد راز این نام‌گذاری است. از خانم بیتی پرسیدم: چرا این خیابان را کندهار نام‌گذاری کرده‌اند؟

در پاسخ گفت: در اوایل قرن بیستم، فرمان‌روایان بریتانیایی تصمیم گرفتند نام‌های شهرهای «عربی» را روی خیابان‌های این محله که جای بودوباش خانواده‌ی سلطان حسین و دیگر مسلمانان بود، بگذارند. به همین دلیل در این‌جا شما خیابان بصره، خیابان مسقط و هم‌چنان خیابان کندهار را می‌بینید.

خیابان قندهار در سنگاپور

در حالی‌که این معلومات برایم جالب بود، پرسیدم: ولی کندهار که شهر عربی نیست، بلکه در افغانستان است.

خانم رهنما گفت: بلی، مگر افغانستان در شبه جزیره‌ی عرب نیست؟

گفتم: نخیر، افغانستان جنوبی‌ترین نقطه‌ی آسیای مرکزی است.

در حالی‌که چندتن از هم‌راهان، به شمول داکتر فردریک استار، استاد دانشگاه جانس هاپکنس و آسیای‌میانه‌‌شناس معروف، شاهد این گفت‌‌وگو بودند، خانم راهنما با ناباوری ولی با احترام گفت که پس در این مورد باید مطالعه‌ی بیش‌تر کند.

 داکتر استار، مانند معلمی که می خواهد با پرسیدن سوال حسِ‌کنجکاوی طرف را بیش‌تر تحریک کند، از من پرسید: خودت چه فکر می کنی، دلیل این نام‌گذاری چیست؟

گفتم: تا هنوز نمی‌دانم.

خیابان بصره در سنگاپور

در جریان پاسخ گفتن به داکتر استار، چیزی به فکرم رسید: بسیاری از جهان گردان و مهاجرین که قصد رفتن به استرالیا و اقیانوسیه را دارند، هنوز هم نخست وارد جزایر اندونزیا می‌شوند و بعداً به سوی استرالیا حرکت می‌کنند. جزیره‌ی سنگاپور یکی از لنگرگاه‌های تجارت بحری از آسیای غربی و آسیای جنوبی به سوی اقیانوسیه بوده است. کسانی که در قرن ۱۹ از افغانستان به استرالیا رفته‌اند، و نخستین کاروان‌های شتر را در آن‌جا هدایت می‌کردند، هنوز هم در استرالیا به نام «گان» یا «Ghan» که مخفف جالبی برای واژه‌ی افغان است، شناخته می‌شوند. به داکتر استار گفتم که ممکن است شماری از آن‌ها در این‌جا، در کنار دیگر مسلمانان که برای تجارت به مجمع‌الجزایر اندونزی و مالزی می‌آمدند، توقف کرده باشند و این محله به نام آن‌ها شهرت یافته باشد.

گفت: می‌تواند نگاهِ جالبی به این موضوع باشد. ببین دیگر چه پیدا می‌کنی.

اما باخود می‌گفتم که این‌ می‌تواند تنها یک حدس باشد. پس از برگشت از خیابان کندهار به جستجو پرداختم تا راز این نام‌گذاری را دریابم. در صفحه‌ی انترنتی بورد میراث ملی سنگاپور دریافتم که شورای شهرداری سنگاپور در سال ۱۹۰۹ برخی از کوچه‌های محله‌ی کمپونگ گُلَم‌ را دوباره نا‌م‌گذاری کرد و برای شماری از خیابان‌های بی‌نام، نام‌های تازه را پیشنهاد کرد. مثلا خیابانِ سلطان را به جاده‌ی بصره تغییر نام داد و جاده‌ی دیگری را بغداد خواند. اما کوچه‌های دیگری که امروز به نام‌های مسقط، علیوال، و کندهار شناخته می‌شوند، پیش از آن بی‌نام بوده‌اند. هرچند این منبع به ما کمک می‌کند که زمان نام‌گذاری را بدانیم، اما دلیل نام‌گذاری هم‌چنان مبهم است.

مسجد سلطان در محله کمپونگ گُلَم

 منبع دیگر، بورد کتابخانه‌ی ملی سنگاپور، این داستان را با اندک تفاوت نقل کرده است. این منبع می گوید که «کوچه‌‌های زیر نام بصره، مسقط، و کندهار در منطقه‌ی کمپونگ گُلَم از شهرهای اسلامی اقتباس شده‌اند و در ۱۵ اپریل ۱۹۱۰ این نام‌‌ها از سوی کمیشنرهای شهرداری سنگاپور مورد تأیید واقع شد». بر بنیاد این منبع، به نظر می‌رسد که این‌ کوچه‌ها، از پیش به همین نام‌ها یاد می‌شدند، اما شهرداری سنگاپور در سال ۱۹۱۰ این اسامی را کتباً تایید کرده و رسمیت بخشیده است. شوربختانه این منبع هم دلیل اصلی و تاریخچه‌ی این نام‌ها را پیش از سال ۱۹۱۰، روشن نمی‌سازد.

در نهایت تصمیم گرفتم به نهادهای رسمی سنگاپور تماس بگیرم و خواهان معلومات شوم. یک پیام از راه ایمیل به آرشیف ملی سنگاپور فرستادم. با سرعت تعجب آوری که شاید تنها در خود سنگاپور بتوان نمونه‌ی آن را یافت، کم‌تر از یک ساعت پس از فرستادن پیام، به من پاسخ نوشتند. هرچند نویسنده‌ی این پاسخ گفته است که در بایگانی‌های آنلاین آرشیف ملی نتوانسته چیزی در مورد سوال من بیابد، اما مرا به مقاله‌ی ارجاع داده است که نکته‌ی تازه‌ای در آن دیده می شود:.

«علی‌رغم نام‌های کوچه‌ی کندهار و در کنار آن کوچه‌ی بغداد و کوچه‌ی مسقط، این نام‌گذاری‌ها ریشه‌ی عربی ندارند. برعکس، باوری وجود دارد که این نام‌ها انعکاس دهنده‌ی محبوبیت داستان‌های عاشقانه‌ی فارسی-عربی اند که در تیاتر «بنگاساون» مالایا اقتباس و به نمایش گذاشته می شد».

بر بنیاد این منبع، ظاهراَ شهرهای که در‌ آن‌ها داستان‌های عاشقانه‌ی تیاتر بنگاساون می افتاده، آن‌قدر محبوب بوده اند که نام‌ این کوچه‌ها را از آن‌ها اقتباس کرده اند. اما این استدلال نیز نمی تواند چندان قانع کننده باشد.

از اشاره‌ی که در نقل قول بالا در مورد ریشه‌‌ی «عربی» این شهرها و شمردن کندهار در کنار آن‌ها شده است می توان حدس زد غلط فهمی خانم بیتی، رهنمای گردش‌گری ما، از کجا آب می خورد.

محله‌ٔ کمپونگ گُلَم

 این که چرا کوچه‌ی در آن‌سوی اقیانوس هند، در جنوب دریای چین، کندهار نامیده می شود، تا هنوز در پرده‌ی ابهام باقیست. تنها با حدس و گمان می‌توانیم به این نتیجه‌ برسیم که این کوچه به نام بازرگانان (مهاجرین) که از کندهار به آن‌جا رفته و ساکن شده‌اند، یاد می شود. البته این نکته نیز قابل توجه است که بیشتر‌ کسانی که در آن سال‌ها به آسترالیا رفته‌اند، کندهاری بوده‌اند. بنابرآن، این فرضیه تقویت می‌شود که این کوچه به یاد کندهاری‌های که به سوی آسترالیا در سفر بوده‌اند، نام گذاری شده است. البته، الزاماً همه‌ی آن‌هایی که در آسترالیا به نامِ «گان» شناخته می‌شوند کندهاری و حتا افغان نبوده‌اند. برخی منابع می‌گویند که «گان» نام‌ مشترکی بوده که نه تنها برای افغان‌ها، بلکه ایرانی‌‌ها، ترک‌ها، بلوچ‌ها، آسیای‌‌میانه‌ای‌ها‌، و حتا افریقایی‌هایی که پس از افغان‌ها به آسترالیا آمده‌اند و بیش‌تر ساربان بودند، استفاده می‌شده است.

همان‌گونه که راهنمای ما می‌دانست کندهار در افغانستان است، ولی از شنیدن این که افغانستان در جزیره‌ی‌عرب نیست، شگفت‌زده شده بود. به گونه‌ی طنز آمیزی همین برداشت مشابه از جغرافیای منطقه در ذهن بعضی از مقام‌ها و مسئولین سنگاپور نیز دیده می‌شد. در نظر برخی از آن‌ها منطقه‌ی آسیای میانه اصلاً در خلای مطلق بود. منطقه‌ا‌ی به نام آسیای میانه با بیش از یک صد میلیون نفوس، در این دیدگاه جغرافیایی حضور و اهمیت خود را کاملاً از دست می‌داد.

روزِ بعد، وقتی از داکتر ویویان کریشنان، وزیر خارجه‌ی سنگاپور در مورد برنامه‌های آن کشور برای افغانستان و منطقه‌ی آسیای‌میانه پرسیدم، با وضاحتی که کم‌تر یک دیپلومات بیان می‌کند، گفت: متأسفانه شما در اجندای ما نیستید.

«غان» (با تلفظ گان) نام خط قطار مسافربری میان ادلاید – داروین در استرالیاست. نام اصلی و قدیمی این خط «افغان اکسپرس» بوده و نام خود را از ساربانان افغانی گرفته که در قرن ۱۹ به استرالیا آمدند و به اکتشاف مناطق دورست استرالیا کمک کردند. (اطلاعات از وبسایت خط قطار غان)

سپس وقتی روشن صابرزاده، هم‌راهِ تاجیکستانی ما، در مورد اقتصاد منطقه‌ی آسیای میانه توضیح داد و گفت که عاید ناخالص داخلی سنگاپور بیش‌تر از عاید مجموعی ناخالص داخلی تمام کشورهای آسیای میانه، به شمول افغانستان است، آقای وزیر دچار تعجب شده بود و دوبار تکرار کرد: باورم نمی‌شود. ممکن است این ارقام را دوباره چک کنید؟!

هنگامی که روشن توضیحات بیش‌تر ارائه کرد، داکتر کریشنان گفت: شما یک منطقه‌ی جغرافیاییِ بسیار بزرگ هستید، چطور ممکن است این ارقام درست باشد؟

هرچند این یک بیان تلخ از واقعیت اقتصادیِ کنونی منطقه‌ی ماست، ولی ما پاسخ خود را دریافتیم که چرا نباید در اجندای سنگاپور، یکی از اقتصادهای بالنده‌های جهان، جای داشته باشیم. اتفاقاً سفر ما نیز برای روشن ساختن این تصویر جغرافیایی و آموزش از مودل هم‌کاری‌‌های منطقه‌ای آسیان بود.

انستیتوت مطالعات شرق میانه در دانشگاه ملی سنگاپور، ۱۲ نفر را از ۷ کشور «آسیای میانه‌ی بزرگ» که شامل افغانستان، ازبیکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قزغزستان، قزاقستان و مغولستان بودند، برای یک گردش آموزشی در مورد سازمان همکاری‌های منطقه‌ای آسیان به سنگاپور دعوت کرده بود. در این  سفر ما را داکتر فردریک استار، آسیای میانه شناس معروف و نویسنده‌ی کتاب «روشن‌گری گم شده» همراهی می کرد.

کسانی که به این دوره‌ی آموزشی دعوت شده بودند، هرکدام از سکتور خصوصی، جامعه‌ی مدنی، ویا حکومت‌‌های خود نمایندگی می کردند. هدف اصلی سفر این بود که با تجربه‌ی موفق هم‌کاری‌های منطقه‌‌ای آسیان آشنا شویم تا راهی باشد برای گسترش همکاری داخلی میان کشورهای آسیای میانه. در مورد تجربه‌ی آسیان و در‌س‌های که برای منطقه‌ی ما می تواند داشته باشد و هم‌چنان برخی عوامل اصلی در رشد چشم‌گیر دولت-شهر سنگاپور، در آینده خواهم نوشت.

ـــــــــــــــــــــــــــــــ
نسخه‌ای از این مقاله قبلا در وبسایت بی‌بی‌سی منتشر شده. نویسنده این مقاله را با اطلاعات و تصاویری بیشتر برای انتشار در نبشت تهیه کرده است.

 

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش