ادبیات، فلسفه، سیاست

62112528_10156093648066712_4227933881690488832_o

والی شهر استنداپ ‌کمدی: گفتگو با نیلاب سرابی

مصاحبه از عزیز حکیمی

استنداپ کمدی، که به فارسی معادل رسایی برای آن نداریم، چندسالی است در میان فارسی‌زبانان نیز رایج شده و نیلاب سرابی، اولین استنداپ کمدین زن از افغانستان به شمار می‌رود. نیلاب دانشجوی روانشناسی در ایالت کالیفرنیاست و می‌گوید که قبل از هر چیز یک مادر است. او در یک شرکت تبلیغاتی در آمریکا کار می‌کند. می‌گوید زاده کابل است، در پاکستان بزرگ شده و بیش از نیمی از عمر چهل سالهٔ خود را در امریکا زندگی کرده و استنداپ کمدی برای او یک تفریح هدفمند است.

استنداپ کمدی، که به فارسی معادل رسایی برای آن نداریم، چندسالی است در میان فارسی‌زبانان نیز رایج شده و نیلاب سرابی، اولین استنداپ کمدین زن از افغانستان به شمار می‌رود. نیلاب دانشجوی روانشناسی در ایالت کالیفرنیاست و می‌گوید که قبل از هر چیز یک مادر است. او در یک شرکت تبلیغاتی در آمریکا کار می‌کند. می‌گوید زاده کابل است، در پاکستان بزرگ شده و بیش از نیمی از عمر چهل سالهٔ خود را در امریکا زندگی کرده و استنداپ کمدی برای او یک تفریح هدفمند است. با او گفتگویی از طریق تلفن انجام دادم و ابتدا پرسیدم از چه زمانی استنداپ کمدی را شروع کرده است:

به شکل رسمی کمی بیش‌تر از یکسال است که به زبان انگلیسی در محافل کوچک شروع کردم. اما به زبان فارسی در ماه می ۲۰۱۹ شروع کردم.

چه تفاوتی است بین زبان انگلیسی و فارسی در استندآپ کمدی؟ آیا در فارسی هم می‌شود طنز استنداپ کمدی نوشت و اجرا کرد؟

تفاوت به دو لحاظ است: یکی زبانی و دیگری فرهنگی و در هر دو زمینه نوشتن و اجرا به زبان انگلیسی برای من آسان‌تر است. چون بیشتر عمرم را در آمریکا زندگی‌ کرده‌ام، و بیشتر انگلیسی صحبت کرده‌ام، سوژه‌ها به زبان انگلیسی به ذهنم می‌آید و آن را به فارسی ترجمه می‌کنم. به همین دلیل است که در فارسی فصاحت کمتری دارم. اما مهمتر از زبان، فرهنگ است. استنداپ کمدی یک هنر انتقادی است و غربی‌ها انتقادپذیرترند. به همین دلیل به زبان انگلیسی راحت‌تر هستم. چون می‌دانم که واکنش غربی‌ها در مقابل انتقاد متفاوت است.

البته تفاوت در طبع بذله هم هست؛ یعنی یک فکاهی ممکن است در انگلیسی خنده‌دار باشد اما در فارسی نیست.

بله، درست است. طبع بذله‌گویی‌ هم فرق می‌کند. مثلا وقتی من روی صحنه بخواهم با مادرم شوخی کنم، در فرهنگ انگلیسی مادرم ممکن است در تلویزیون مرا ببیند و بخندد. ولی در فارسی اگر درباره مادرتان مزاح کنید کنید، مخاطبان شما تعجب خواهند کرد و شوخی شما را نشان بی‌تربیتی و بی‌احترامی به مادرتان تلقی خواهند کرد. در کل، بذله‌گویی در فرهنگ ما متفاوت است و مزاح با همه چیز را اجازه نمی‌دهد. به همین دلیل وقتی طنزی را به زبان انگلیسی می‌نویسم مجبورم با احتیاط آن را به فارسی برگردانم و گاهی آرزو می‌کنم که کاش می‌توانستم طنز به همان شکلی که در انگلیسی بیان می‌کنم به فارسی هم بتوانم. با این‌حال، بعضی از فکاهی‌هایی که در برنامه‌هایم گفته اعتراض مخاطبانم را هم به دنبال داشته است.

نیلاب سرابی به زبان انگلیسی نیز استنداپ کمدی اجرا می‌کند.

واکنش خانواده شما نسبت به کار هنری شما چیست؟‌ آیا حمایت می‌کنند یا مخالفند؟

من خوشبختانه در یک خانوادهٔ روشنفکر بزرگ شدم و همیشه فکر می‌کردم که شاید مشکلی نداشته باشند. ولی بعضی‌ از اعضای خانواده من در افغانستان کمی ناراحتند. خوشبختانه من خانواده بزرگی دارم. می‌توانم بگویم سی‌وصد فیصد خانواده من موافقند، سی‌وسه فیصد مخالف و سی‌و‌سه فیصد خاموشی اختیار کرده‌اند و چیزی نمی‌گویند و من این سی‌وسه‌ فیصد آخری را هم جزو موافقان حساب می‌کنم. از شوخی گذشته، احساس من این است که کار من به نوعی بی‌انصافی در حق خانواده‌ام است؛ بخصوص آن‌هایی که در افغانستان زندگی می‌کنند و مجبورند با مردم در آن‌جا سروکله بزنند. من با آن‌ها در این زمینه گفتگو کرده‌ام و خوشبختانه خانواده‌ام به من امر و نهی نمی‌کنند. فقط گاهی مشوره می‌دهند که فلان فکاهی را بگو و یا فلان فکاهی را نگو. نوعی مذاکره بین ما جریان دارد.

سی‌وصد فیصد خانواده‌ام با کار من موافقند، سی‌وسه فیصد مخالف و سی‌و‌سه فیصد نظری ندارند و من این سی‌وسه‌ فیصد آخری را هم جزو موافقان حساب می‌کنم.

استقبال مردم از هنر شما چگونه بوده، مشخصا فارسی‌زبان‌ها. در کلیپ‌های شما به نظر می‌آید که بیشتر مخاطبان شما ایرانی هستند. درست است؟

من برنامه‌هایم را با محمود فرجامی شروع کردم که ایرانی است. و اولین تور من برای مخاطبان ایرانی بود. بعد از آن، بیشتر برنامه‌های من برای افغان‌ها بوده. ایرانی‌ها بیشتر از افغان‌ها استنداپ کمدی دوست دارند و مرا تشویق می‌کنند. ولی در کل می‌توانم بگویم استقبال مخاطبان افغانستانی همان‌طور بوده که انتظار داشتم. یعنی واکنشی ندیدم که مرا ناامید کرده باشد و همزمان می‌دانستم که بعضی از سوژه‌هایی که من آن‌ها را دستمایهٔ طنز می‌سازم خارج از دایره تحمل مردم افغانستان است. من از ماه می ۲۰۱۹ به این سو، در کالیفرنیا سه برنامه به زبان فارسی داشتم، دو برنامه در کانادا و یک برنامه هم دیروز در تگزاس داشتم و دو برنامه به زبان انگلیسی در کالیفرنیا. تجربه من از این برنامه‌ها نشان می‌دهد که مخاطبان اهل افغانستان کم‌کم با هنر استندآپ‌کمدی آشنا می‌شوند و این هنر مخاطبان خود را پیدا می‌کند. بخصوص وقتی ویدیوهایم در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود، تقریبا اکثر مردم حالا  واکنشی مثبت به آن نشان می‌دهند. البته اولین باری که ویدیوی یکی از برنامه‌های من روی یوتیوب نشر شد، واکنش‌ها به شدت منفی بود.

نیلاب سرابی: بعضی از سوژه‌هایی که من آن‌ها را دستمایهٔ طنز می‌سازم خارج از دایره تحمل مردم افغانستان است.

و چطور با این واکنش‌ها برخورد کردید؟ آیا دلسرد نشدید؟

من معمولا فقط به نظراتی توجه می‌کنم که از نحوه کار و اجرای من انتقاد دارند. ولی متوجه شده‌ام که بیشترین واکنش‌های منفی به خاطر جنسیت من بوده و یا لباس و قومیت من. این‌ها را من نادیده می‌گیرم و بیشتر توجه می‌کنم به نظراتی که انتقاد سازنده در مورد کار من دارند. این روزها اما، نظرات مثبت و دلگرم‌کننده‌ای هم دریافت می‌کنم. نکته‌ای که می‌خواهم بگویم این است که من یک زن چهل ساله هستم که با استاندارد افغانستان نیمی از عمر من گذشته ولی با استاندارد امریکا فقط یک چهارمش. هدف من از استند‌اپ کمدی دست‌یافتن به شهرت یا پول نیست. استنداپ کمدی پول ندارد. ولی من از کودکی به طنز علاقه‌مند بودم و آن روزها کمتر کسی به نوشته‌های من اهمیت می‌داد. من استنداپ کمدی را به عنوان ابزاری برای انتقال پیام خود انتخاب کرده‌ام. و یکی از اهداف من این است که افراد دیگری را – چه زن و چه مرد – تشویق کنم که این هنر را در افغانستان هم رایج بسازند و تسلیم واکنش‌های منفی نشوند. به تجربه من همین واکنش‌های منفی باعث خواهد شد که علاقه‌مندان به این هنر جرات نکنند روی صحنه بروند و برنامه‌ای اجرا کنند. وقتی در دانشگاه روانشناسی می‌خواندم دو مضمون درباره انتقادپذیری و شیوه‌های نقد انتخاب کردم تا یاد بگیرم چطور با انتقادات برخورد سازنده داشته باشم. تا چند وقت دیگر دوره دکترایم در روانشناسی را آغاز می‌کنم و تا آن‌وقت سعی خواهم کرد که چند برنامه‌ دیگر هم اجرا کنم. ولی در کل هدف من این بود که دریچه‌ای باز کنم که دیگران به این هنر علاقه‌مند شوند و آن را ادامه دهند. امیدوارم کسانی که به طنز علاقه دارند و یا طنزنویس هستند درباره این هنر هم آگاهی‌رسانی کنند و به علاقه‌مندانش جرات بدهند.

طنزی که من نوشته بودم مشاجره‌ای بود بین محمود دولت‌آبادی و مادرم؛ دولت آبادی ویژگی‌های مارال، از شخصیت‌های رمان کلیدر را، صفات یک دختر خوب می دانست و مادرم ویژگی‌های دختر همسایه را. و من بین این دو سردرگم بودم.

طنز را چه طور می‌نویسید؟ از کجا الهام می‌گیرید؟

آن‌چه می‌نویسم در واقع روزمرّگی‌هاست. چیزهایی که خودم در طول روز با آن‌ها روبرو می‌شوم. کسی که طنز می‌نویسد یک نگاه ژرف نسبت به روزمرگی‌ها دارد. مثلا وقت غذا خوردن به نحوه صحبت کردن مردم با هم دقت می‌کنم. از اخبار و شبکه‌های اجتماعی الهام می‌گیرم. اتفاقا اولین طنزی که نوشتم صنف هشتم بودم، با عنوان «دختر خوب»، بر اساس گفتگوهای من و مادرم در همان زمان بود. مادرم آن‌وقت‌ها به من می‌گفت که دختر خوب کسی است که آشپزی بلد باشد، خیاطی و بافتنی و کار خانه یاد دارد و اگر دختر خوب این کارها را بلد باشد یک پسر خوب به خواستگاری‌اش می‌آید. من به بافتن و خیاطی علاقه نداشتم. به کتاب علاقه‌ داشتم یا بحث سیاسی. مادرم مرا سرزنش می‌کرد که به سیاست چکار دارم. طنزی که من نوشته بودم مشاجره‌ای بود بین محمود دولت‌آبادی و مادرم؛ دولت آبادی ویژگی‌های مارال، یکی از شخصیت‌های رمان کلیدر را، صفات یک دختر خوب می دانست و مادرم ویژگی‌های دختر همسایه ما را. و من بین این دو سردرگم بودم. نمی‌دانستم باید مارال باشم یا دختر همسایه.

آیا جز شما کسی دیگری هم از افغانستان استنداپ کمدی اجرا می‌کند؟ یا می‌شود گفت شما اولین هستید؟

من هم فکر می‌کردم که اولین استنداپ کمدین از افغانستان هستم. ولی یک روز با یک ترموس چای سبز و کمی نقل نشستم و اینترنت را زیر و رو کردم که پیدا کنم آیا کس دیگری هم استنداپ کمدی اجرا می‌کند. چون نمی‌خواستم ادعایی بکنم که نادرست است. و اتفاقا دو جوان افغانستانی ساکن ایران را یافتم که استنداپ کمدی اجرا می‌کنند. هرچند به طور رسمی تا بحال تور نرفته‌اند. با آن‌ها تماس گرفتم و به شوخی گفتم که من فکر می‌کردم والی شهر استنداپ کمدی افغانستان هستم. و آن‌ها جواب دادند که خیر، شما والی نیستید، بلکه این ما بودیم که این شهر را تاسیس کردیم. بعد از چانه‌زنی توافق کردیم که آن‌ها موسس این شهر باشند و من والی. [با خنده] چون به هرحال، مطابق به سیاست امروز افغانستان، یک رهبر باید از خارج آمده باشد و حمایت دولت امریکا را با خود داشته باشند.

نیلاب سرابی می‌گوید هدفش شهرت یا پول نیست. بلکه تشویق علاقه‌مندان به هنر استنداپ کمدی است.

آیا از طنز‌نویس‌های افغانستان برای طنزهایی که اجرا می‌کنید مشورت یا کمک می‌گیرید؟ در کل چنین همکاری‌هایی بین طنزنویسان و استنداپ کمدین‌ها رایج است؟

نمی‌شود گفت که رایج است. ولی من با سه طنزنویس افغانستان در تماس هستم و یکی از آن‌ها دوست خوب من است و من شخصا او را عزیز نسین افغانستان می‌دانم. ولی نمی‌توانم نام آن‌ها را ذکر کنم. چون قبلا اجازه آن‌ها را نگرفته‌ام. در هر صورت من بخصوص در مسائل سیاسی از آن‌ها کمک می‌گیرم. آن‌ها تحلیل‌گرهای خوبی در زمینه افغانستان هستند و من از سیاست فقط به اندازه سروصداهای اشرف غنی سردرمی‌آورم. آن‌ها هم با من همکار هستند و حتی گفته‌اند می‌توانم از طنز‌هایی که آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند، استفاده کنم. ولی چالش این‌جاست که من این طنزها را باید طوری تغییر بدهم که برای استنداپ کمدی مناسب باشد. مثلا دیروز در تگزاس یک و نیم ساعت روی صحنه بودم که البته طولانی‌ترین برنامه من بود. برای تهیه مواد کافی برای همین یک ساعت و نیم به هشت یا نه ماه زمان نیاز دارم. من معمولا همه ایده‌هایم را یادداشت می‌کنم، ممکن است صد صفحه شود. و بعد آن‌ها را پاکنویس می‌کنم به شصت صفحه و کم‌کم می‌رسد به سی صفحه. روی صحنه اما صرفا کاغذ یادداشت کوچکی دارم که مخاطب آن را نمی‌بیند. ولی طنز‌های این دوستان را مرتب می‌خوانم و از آن‌ها ایده می‌گیرم و آن‌ها را به شکل مناسب برای استنداپ کمدی بازنویسی می‌کنم. ولی در قسمت اجرا هم من همکاران خوبی اینجا دارم؛ بهاره‌جان سعید مثلا یکی از شاعران خوب کشور ماست که کمک خیلی بزرگی برای من است. محمود فرجامی طنزنویس و استنداپ کمدین ایرانی که نقش استاد را برای من دارد. علاوه بر این‌ها، ذهن خودم هم هست که به زبان انگلیسی با من حرف می‌زند و مجبورم گپ‌هایش را ترجمه کنم. در کل در قسمت نوشتن طنز و اجرا از هر کسی که ایدهٔ خوبی داشته باشد کمک می‌گیرم.

تشکر می‌کنم از این‌که وقت گذاشتید برای این گفتگو.

 

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش