«شیطان، تمامِ وقت»/The Devil All the Time، اقتباسِ آنتونیو کامپوس از رمانِ دونالد ری پولاک، یک درام بزرگ و بلندپروازانه است. زیر پوستِ فیلم تلاطمِ شدیدی حاکم است و شخصیتهای اصلیاش آنقدر زیادند که احتمالا میشد یک سریال کوتاه از آن ساخت. بهخاطر طیف وسیع داستان، برخی شخصیتها و مضامین بیشازحد تقلیل پیدا میکنند. انگار فیلم لقمهای بزرگتر از دهانش برداشته، اما بههرحال تلاشِ ناموفق بهتر از تلاشنکردن است.
عناصر قابل ستایش فراوانی در فیلم وجود دارد و دستآخر حس نمیکنید که «شیطان، تمامِ وقت» نمیتواند فیلمی بزرگ باشد.
این فیلم داستان چندین نسلِ متاثر از خشونت در قلب آمریکاست. شرحی تاریخی از درهمتنیدگیِ مذهب و شرارت، طی دورهای طولانی که روحانیون مرتکب جنایات شنیع میشوند و گلهٔ پیروانشان مسائل حیاتی را اشتباه تفسیر میکنند. یکی از هوشمندانهترین تصمیمات کامپوس، ضبط فیلم بهصورت آنالوگ بود که حسی کثیف و ملموس به فیلم میدهد، و حتی شاید برای برخی تماشاچیان زیاده غریب و ناخوشایند باشد. اما این یک داستانِ سیاهِ سیاه است: روایت خانوادههای متعددی که دچار جنایت و مصیبت شدهاند.
«شیطان، تمامِ وقت» درعینحال، داستانِ پسران و پدران هم هست. ویلارد راسل (بیل اسکارشگورد) از جنگ جهانی دوم به خانهٔ خود در شهر نوکمستیف ایالت اوهایو برمیگردد ــ با کولهباری از آسیب روانی. ضربهٔ روحی او با باور مذهبی درآمیخته است. او در جبههٔ اقیانوس آرام مردی را دید که مصلوبش کرده بودند و بدنِ خونینش هنوز روی صلیب جان داشت. حالا وقتی ویلارد بیرون خانهٔ خود در جنگل به صلیب نگاه میکند، آدم حس میکند که او هنوز وحشت را در تمثالی از ایمان میبیند.
ویلارد پسری دارد به اسمِ آروین (مایکل بنکس رپتا) و بخش اول فیلم وقتی اتفاق میافتد که آروین نه ساله است. مادر آروین، موسوم به شارلوت (هیلی بنت) مریض میشود و مضمون مرگ و زندگی و نقش مناسک مذهبی در داستان برجستهتر میشود. ویلارد به آروین میآموزد که خشونت را با خشونت پاسخ دهد، و اینکه حتی شاید لازم باشد چیزهایی را قربانی کند.
همین چند خط داستان برای ساختن یک فیلمِ کامل کافیست اما فقط جزئی کوچک از ۱۴۰ دقیقه زمان فیلم است. فیلمنامه را کامپوس و برادرش نوشتهاند: از سکانسهای جذاب اول وارد چندین داستان میشویم که به افراد نزدیک به خانوادهٔ راسل مربوط است، منجمله یک پلیس فاسد به نام لی بودکر (سباستین استن) و خواهرش سندی (رایلی کیو) که با یک قاتل زنجیرهای به اسم کارل (جیسون کلارک) ازدواج کرده است.
بعد در زمان جلو میرویم: آروین بزرگتر شده است (با بازی تام هالند) و هنوز در نوکمستیف ساکن است و سعی میکند از خواهر ناتنی خود (الیزا اسکانلن) محافظت کند که مادر او (میا واسیکوفسکا) به دست یک واعظ (هری ملینگ) کشته شده است. گرفتید؟ و بعد یک واعظ فاسد دیگر به اسم پرستون تیگاردین (رابرت پتینسون) وارد داستان میشود و آروین باید بفهمد که آیا میتواند چرخههای خشونت را متوقف کند یا نه…